درگاه خداوندان شمشیر و قلم، بجمله بیامدندی و سواره بایستادندی و تا چاشتگاه فراخ حدیث کردندی و اگر از جانبی خبری تازه گشتی باز گفتندی، و اگر جانبی را خللی افتاده بودی بنامه و سوار دریافتندی[۱] چنانکه حکم حال و مشاهده واجب کردی، و پس باز گشتندی سوی خیمهای خویش و امیر محمد را سخت نیکو میداشتند و ندیمان خاص او را دستوری بود نزدیک وی میرفتند، همچنان قوالان و مطربانش، و شرابداران شراب و انواع میوه و ریاحین میبردند.
از عبدالرحمن قوال شنیدم گفت امیر محمد روزی دو سه چون متحیری و غمناکی میبود، چون نان میبخوردی قوم را بازگردانیدی[۲] سوم روز احمد ارسلان گفت زندگانی خداوند دراز باد، آنچه تقدیر است ناچار بباشد، در غمناک[۳] بودن بس فایده نیست، خداوند بر سر شراب و نشاط باز شود که ما بندگان میترسیم که او را سودا غلبه کند -فالعیاذ بالله- و علتی آرد. امیر رضیالله عنه تثبط[۴] فرونشاند و در مجلس چند قول آنروز بشنود از من و هر روز بتدریج و ترتیب چیزی زیادت میشد چنانکه چون لشکر سوی هراة کشید باز بشراب درآمد و لکن خوردنی بودی با تکلف و نُقل هر قدحی بادی سرد[۵] که شراب و نشاط با فراغت دل رود و آنچه گفتهاند که غمناکان را شراب باید خورد تا تفت[۶] غم بنشاند بزرگ غلطی است بلی در حال بنشاند و کمتر گرداند اما چون
- ↑ دریافتن در اینجا بمعنی چاره، جبران و تلافی کردن است، معنی استدراک و تدارک عربی.
- ↑ یعنی مجلس شراب در کار نبود
- ↑ کذا و مطابق قاعده از غمناک بودن
- ↑ در کلمه تبسط معنییی که مناسب مقام باشد بنظر نرسید. بنا بر صحاح و قاموس فعلی است لازم نه متعدی و فقط معنی پهنا یافتن و گسترده شدن. اما تثبط بمعنی توقف و فرو ماندن مناسب مقام است. فرو نشاندن نیز بمعنی آرام کردن و تسکین دادن است: عنصری میگوید:
گفتم که ساعتی ببر من فرو نشین گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان - ↑ باد سرد بمعنی آه لغتی بوده است بسیار متداول چنانکه در همین شعر عنصری می بینیم . این عبارت بغلط در یب «باری سزده» شده است.
- ↑ تفت در اینجا بمعنی اسمی است یعنی تیزی و سورت. این کلمه گاهی به معنی صفتی و قید نیز استعمال میشود مثل تفت براند.