برگه:Tarikh-byhghy.pdf/۲۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۵
احوال امير محمد و کارهای حاجب علی

درگاه خداوندان شمشیر و قلم، بجمله بیامدندی و سواره بایستادندی و تا چاشتگاه فراخ حدیث کردندی و اگر از جانبی خبری تازه گشتی باز گفتندی، و اگر جانبی را خللی افتاده بودی بنامه و سوار دریافتندی[۱] چنانکه حکم حال و مشاهده واجب کردی، و پس باز گشتندی سوی خیمهای خویش و امیر محمد را سخت نیکو میداشتند و ندیمان خاص او را دستوری بود نزدیک وی میرفتند، همچنان قوالان و مطربانش، و شرابداران شراب و انواع میوه و ریاحین میبردند.

از عبدالرحمن قوال شنیدم گفت امیر محمد روزی دو سه چون متحیری و غمناکی میبود، چون نان می‌بخوردی قوم را بازگردانیدی[۲] سوم روز احمد ارسلان گفت زندگانی خداوند دراز باد، آنچه تقدیر است ناچار بباشد، در غمناک[۳] بودن بس فایده نیست، خداوند بر سر شراب و نشاط باز شود که ما بندگان میترسیم که او را سودا غلبه کند -فالعیاذ بالله- و علتی آرد. امیر رضی‌الله عنه تثبط[۴] فرونشاند و در مجلس چند قول آنروز بشنود از من و هر روز بتدریج و ترتیب چیزی زیادت میشد چنانکه چون لشکر سوی هراة کشید باز بشراب درآمد و لکن خوردنی بودی با تکلف و نُقل هر قدحی بادی سرد[۵] که شراب و نشاط با فراغت دل رود و آنچه گفته‌اند که غمناکان را شراب باید خورد تا تفت[۶] غم بنشاند بزرگ غلطی است بلی در حال بنشاند و کمتر گرداند اما چون


  1. دریافتن در اینجا بمعنی چاره، جبران و تلافی کردن است، معنی استدراک و تدارک عربی.
  2. یعنی مجلس شراب در کار نبود
  3. کذا و مطابق قاعده از غمناک بودن
  4. در کلمه تبسط معنی‌یی که مناسب مقام باشد بنظر نرسید. بنا بر صحاح و قاموس فعلی است لازم نه متعدی و فقط معنی پهنا یافتن و گسترده شدن. اما تثبط بمعنی توقف و فرو ماندن مناسب مقام است. فرو نشاندن نیز بمعنی آرام کردن و تسکین دادن است: عنصری میگوید:
      گفتم که ساعتی ببر من فرو نشین گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان  
  5. باد سرد بمعنی آه لغتی بوده است بسیار متداول چنانکه در همین شعر عنصری می بینیم . این عبارت بغلط در یب «باری سزده» شده است.
  6. تفت در اینجا بمعنی اسمی است یعنی تیزی و سورت. این کلمه گاهی به معنی صفتی و قید نیز استعمال میشود مثل تفت براند.