برگه:Tarikh-byhghy.pdf/۱۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۳
نامه حشم تکیناباد بامیر مسعود

که بهیچ حال خود فرا نستاند و همداستان نباشد اگر کسی از خدمتکاران خاندان و جز ایشان در وی سخنی ناهموار گوید چه هر چه گویند، باصل بزرگ باز گردد. و چون در ازل رفته بود که مدتی بر سریر[۱] ملک غزنین و خراسان و هندوستان نشیند که جایگاه امیران پدر و جدّش بود رحمة الله علیهما، ناچار بیاید نشست و آن تخت بیاراست و آن روز مستحق آن بود، و ناچار فرمانها داد در هر بابی، چنانکه پادشاهان دهند، و حاضرانی که بودند از هر دستی، برتر و فروتر، آن فرمانها را بطاعت و انقیاد پیش رفتند و شروط فرمان برداری اندر آن نگاه داشتند، چون مدت وی سپری شد و خدای عزوجل شاخ بزرگ را از اصل ملک که ولی عهد بحقیقت بود به بندگیان ارزانی داشت و سایه بر مملکت افکند که خلیفت[۲] بود و خلیفت خلیفت، مصطفی علیه السلام، امروز ناچار سوی حق شتافتند و طاعت او را فریضه‌تر داشتند و امروز که نامه تمام بندگان بدو مورخ است، بر حکم فرمان عالی برفتند[۳] که در ملطفه‌ها[۴] بخط عالی بود و امیر محمد را بقلعه کوهتیز[۵] موقوف کردند سپس [۶] آنکه همه لشکر در سلاح صف کشیده بودند از نزدیک سرای پرده تا دور جای از صحرا و بسیار سخن و مناظره رفت، و وی گفت او را بکوزکانان[۷] باز باید فرستاد با کسان، و یا با خویشتن بدرگاه عالی برد. و آخر قرار بر آن گرفت که بقلعه موقوف باشد با قوم خویش و ندیمان و اتباع ایشان از خدمتکاران تا فرمان عالی بر چه جمله رسد بباب وی، و بکتکین حاجب با خیل خویش و پانصد سوار خیاره در پای قلعت است در شارستان تلپل[۸] فرود آمده نگاه داشت قلعه را تا چون بندگان غایب شوند از اینجا


  1. مو: بر سر
  2. ظاهرا یعنی خلیفت پدر
  3. برفتند یعنی رفتار کردند
  4. ملطفه نامهٔ کوچک که غالباً در کارهای فوری می نوشته‌اند. رک. تعلیقات.
  5. این اسم در نسخه مورلی همه جا «کوهشیر» آمده آقای بهار در حواشی تاریخ سیستان «کوهژ» احتمال داده‌اند رک. تعلیقات
  6. مو. سببش آنکه
  7. کوزکانان ولایتی بوده است در خراسان که در زمان محمود بدست محمد بود و او در آنجا می نشست (رک.)
  8. کذا در سه نسخه ولی مورلی در متن بنبیل دارد و در حاشیه: رتیل، رتپل، بیل. شاید: بنپل ( بن پل ) یا ببنپل (به‌بن‌پل) با بلبیل (بلب پل) بوده یعنی دم پل قلعه، و شاید رتبیل (اسم خاص) بوده. شارستان بمعنی داخله شهر که درون باروست. رک