پرش به محتوا

برگه:SiratAlSutur.pdf/۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
  پس نشستم بجد و جهد تمام حاصل قصه روزها تا شام  
  مشق را چون قلم کمربسته پسِ زانوی خویش بنشسته  
  ببُریدم ز یار و خویش و رفیق آخر الامر یافتم توفیق  
  گفت پیغمبر آن شه سروَر سر مپیچ از حدیث پیغمبر  
  هرکه کوبد دری ز روی نیاز می‌شود عاقبت به رویش باز  

تأویل کلمة الخطّ ما یقرا

  خط که ما یقرأست شهرت او آن اشارت بود بخط نکو  
  بهر آنست خط که برخوانند نه که در خواندنش فرو مانند  
  این که مایقرأش همی‌خوانی نتوان خواندنش بآسانی  
  حُسن خط چشم را کند روشن قُبح خط دیده را کند گلخن  

در شناختن قلم

  اوّلاً میکنم بیان قلم بشنو این حرف از زبان قلم