این برگ همسنجی شدهاست.
قط محرّف کنی خطا باشد | متوسّط کنی روا باشد | |||||
تا صدای قط قلم شنوی | غافل از قط آن قلم نشوی | |||||
که صدای قط قلم نه نکوست | بل صدای ندای علّت اوست |
در تجربهٔ قلم
کاتبا جون قلم تراشیدی | خاک بر پشت خامه مالیدی | |||||
آن قلم را به نقطه تجربه کن | بشنو این حرف نو ز پیر کهن | |||||
از قلم نقطه چون درست آید | خوشنویسی اگر کنی شاید |
در بیان واضع نسختعلیق
نسختعلیق اگر خفی و جلیست | واضعالاصل خواجه میرعلیست | |||||
نسبتش بوده با علی ازلی | نسبش نیز میرسد بعلی | |||||
تا که بودست عالم و آدم | هرگز این خط نبوده در عالم | |||||
وضع فرموده او ز ذهن دقیق | از خط نسخ و از خط تعلیق |