پرش به محتوا

برگه:Shahriyarane Gomnam.pdf/۲۶۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

و با من سر جنگ دارد. هرگاه شما به یاری نشتابید من با وی از در دوستی و همدستی درآمده کشتار و تاراج را بر خاکتان می‌کشانم و شهرهاتان ویران سازیم. پادشاه ارمنستان سه هزار تن سپاه و خداوند قبان دو هزار تن و پادشاه ابخاز چهار هزار تن به یاری داویت فرستادند و او با خویشتن ده هزار سپاه داشت با نوزده هزار تن بر سر ابو السوار تاخت ولی تا او برسد ابو السوار از کشتار و تاراج بازنایستاده بسیاری از ترسایان را به زور مسلمان ساخته و ختنه‌شان کرده بود و هرکه اسلام نمی‌پذیرفت نابود می‌ساخت و کلیساها را بنیاد می‌کند. داویت با آنهمه سپاه خود را حریف ابو السوار نمی‌دید کس نزد کاتولیکوس آران فرستاده پیام داد که اینک ابو السوار به کندن بنیاد مسیحیان برخاسته و من به جنگ او برآمده‌ام شما نیز با همه کشیشان، خاچها و انجیلها را به دست گرفته به من پیوندید که یا همگی در راه مسیح جان می‌سپاریم یا دین او را از گزند دشمنان نگه می‌داریم.

کاتولیکوس همه کشیشان را خبر کرده آوازده جهاد انداخت و گروه انبوهی از مسیحیان به قصد جهاد بر ایشان گرد آمدند و همگی به داویت پیوسته با هم آهنگ ابو السوار کردند. ابو السوار از آن غوغا در شگفت شده خندیدن آغاز کرد چه بسیاری از آنان ابزار جنگ نداشته هرکدام خاچی و انجیلی به دست گرفته بودند. ولی چون زمان کارزار رسیده صفها آراسته شد به فرمان داویت کشیشان همگی صدا به صدا انداخته به یک بار مسیح را به یاری خواندند و به صدای ایشان همه ترسایان به یک بار جنبش کرده همچون سیل بر سپاه ابو السوار تاختند. مسلمانان از این تاخت ناگهانی سراسیمه گشته رشته انتظامشان از هم گسیخت و او هرسوی روی به گریز نهادند. ترسایان شمشیر در ایشان گذارده فراوان بکشتند و چهار روز راه از دنبال گریختگان رفته دشتها را از خون ایشان رنگین ساختند و با غنیمت بی‌اندازه خرم و فیروز به جایگاه خود بازگشتند۱.»

ما به کتاب ماتئوس دسترس نداشته نمی‌دانیم او سال این حادثه را نشان داده یا نه ولی چامچیان که داستان را از کتاب او آورده سال آن را ۱۰۳۶ که با ۴۲۸ هجری مطابق است قید می‌نماید. ولی این درست نیست چه ماتئوس می‌گوید ابو السوار به همدستی «طغرل‌بیک پادشاه ایران» بدین تاخت و تاز برخاسته بود با آن‌که در سال

________________________________________

(۱) . تاریخ چامچیان، جلد دوم، ص ۹۱۴ و ۹۱۵.

شهریاران گمنام جلد ۱