برگرفتن چون من این سخن بگفتم امیر السوار روی ترش کرد و سر برگردانید و چند روز با من نه بر آن حال بود که پیش از آن بود تا پیروزان دیلم با من گفت که امیر گله تو کرد و گفت فلان مردی برجاست چرا باید که با من چنان گوید که با کودکان چون او مردی را پیش چون منی دروغ چرا باید گفت من در حال از گنجه قاصدی به گرگان فرستادم محضری فرمودم کردن به شهادت رئیس و قاضی و خطیب و جمله عدول و علما و اشراف گرگان در این باب که این ده برجاست و حال این کرم بر این جمله است و به چهار ماه این درستی بیاوردم و محضر پیش ابو السوار بنهادم بدید و بخواند و تبسم کرد و گفت من خود دانم که از چون تویی دروغ نیاید خاصه پیش چون من اما خود آن راست چه باید گفت که چهار ماه روزگار باید و محضری به گواهی دویست مرد عدول تا آن راست از تو قبول کنند۱.
کشتن ابو السوار ابی راد را
نخستین خبری که از کارهای ابو السوار هست کشتن اوست ابی راد ارمنی را.
چگونگی این داستان آنکه در این زمان از خاندان باگراتونی که حکمرانی بخشی از ارمنستان را داشته و آنی را تختگاه خود ساخته بودند هوسانیس یا یوحنا نامی رشته حکمرانی را داشت ولی چون برادر کوچک او آشود نیز داعیه پادشاهی داشت یوحنا بخشی از خاک خود را بدو واگذارده بود. آشود در پی گزند یوحنا بود تدبیر اندیشیده خویشتن به بیماری زد و کس نزد یوحنا فرستاده پیام داد که مرا مرگ نزدیک است و میخواهم شما را دیده جان بسپارم. یوحنا سخن برادر را باور نموده تنها پیش او شتافت و چون آنجا رسید گرفتار شد. آشود او را به ابی راد که از بزرگان ارمنستان و از نزدیکان او بود سپرده فرمان داد که به جای دوری برده نابودش سازد.
ابی راد را دل به یوحنا سوخته برخلاف فرمان آشود او را به آنی برده بر تخت خود استوار ساخت و خویشتن از بیم آشود در هیچجا زیستن نتوانسته با کسان و
________________________________________
(۱) . قابوسنامه، چاپ تهران، ص ۳۹-۴۱. از خود حکایت پیداست که پس از مرگ ابو السوار نوشته شده و آنگاه تاریخ تألیف قابوسنامه سال ۴۷۵ است که آن هنگام سالها از مرگ ابو السوار میگذشت بااینحال شگفت است که دولتشاه میگوید کیکاوس همراه ابو السوار به غزای گرجستان رفته کشته شد. معلوم نیست دولتشاه این سخن از کجا آورده؟! اما داستان کرم ما با همه آن محضر و گواهی دویست مرد باز آن را باور نمیکنیم.
شهریاران گمنام جلد ۱