این برگ همسنجی شدهاست.
یکی بود ازیشان کیانوش نام | دگر نام پرمایهٔ شادکام | ۲۸۰ | ||||
فریدون بریشان زبان برگشاد | که خرم زنید ای دلیران و شاد | |||||
که گردون نگردد بجز بر بهی | بما باز گردد کلاه مهی | |||||
بیارید داننده آهنگران | یکی گرز فرمود باید گران | |||||
چو بگشاد لب هر دو بشتافتند | ببازار آهنگران تاختند | |||||
هر آنکس کزان پیشه بد نام جوی | بسوی فریدون نهادند روی | ۲۸۵ | ||||
جهانجوی پرگار بگرفت زود | وزان گرز پیکر بدیشان نمود | |||||
نگاری نگارید بر خاک پیش | همیدون بسان سر گاومیش | |||||
بر آن دست بردند آهنگران | چو شد ساخته کار گرز گران | |||||
به پیش جهانجوی بردند گرز | فروزان به کردار خورشید برز | |||||
پسند آمدش کار پولادگر | ببخشیدشان جامه و سیم و زر | ۲۹۰ | ||||
بسی کردشان نیز فرخ امید | بسی دادشان مهتری را نوید | |||||
که گر اژدها را کنم زیر خاک | بشویم شما را سر از گرد پاک | |||||
جهانرا همه سوی داد آورم | چو از نام دادار یاد آورم |
رفتن فریدون بجنگ ضحاک
فریدون به خورشید بر برد سر | کمر تنگ بستش به کین پدر | |||||
برون رفت خرم به خرداد روز | به نیک اختر و فال گیتی فروز | ۲۹۵ | ||||
سپاه انجمن شد به درگاه او | به ابر اندر آمد سر گاه او | |||||
به پیلان گردون کش و گاو میش | سپه را همی توشه بردند پیش | |||||
کیانوش و برمایه بر دست شاه | چو کهتر برادر ورا نیک خواه | |||||
همی رفت منزل به منزل چو باد | سری پر ز کینه دلی پر ز داد | |||||
رسیدند بر تازیانی نوند | بجائی که یزدان پرستان بدند | ۳۰۰ | ||||
درآمد بدین جای نیکان فرود | فرستاد نزدیک ایشان درود |
۴۷