از تحقیقات ويليام جمز در روانشناسی که آنرا کاملا به شه. علوم طبیعی انجام داده است به این اشارات اکتفا می کنیم که کتاب ما پیش از این گنجایش ندارد . باید کتاب روانشناسی آن دانشمند را خواند و لذت برد .
***
ويليام جمز در ضمن آزمایشها و مطالعات علمی در روانشناسی به اموری برخورد که او را به احوال باطنی انسان واتصال او به مبادی عاليه متوجه ساخت ، و در آن باب جستجوها و تحقیقات نمود و آن جمله را در کتابی درج کرد ، که از تصنیفهای مهم او شمرده میشود و عنوانش به ترجمه تحت لفظی چنین است ، «انواع تجربه دینی» ولیکن از تجربه مرادش سیر در امور وادراك آنها است ، و از دیـن مرادش حالی است که برای انسان دست می دهد که خود را به مبدأ یا به نفوس عاليه مرتبط ومتصل می یابد ، ومعمولا آن حال با عقاید دینی مناسبت نام دارد اینست که ، ما در ذکر مصنفات ويليام جمز نظر به مراد حقیقی اواز لفظ تجاوز کرده ، آن کتاب را « انواع باطنی انسان » نامیدیم .
ويليام جمز تصریح می کند که مرادش از دین آداب و رسوم و روایات و منقولات و احکام و عقاید نیست که آنها ظاهر دیانت را صورت میدهند ، ومقصود آنها اینست که خدا را با خود یار کنند . بلکه می گوید ، مراد من ازدین مواجهه کلی شخص است با زندگانی و توجه به اینکه وجود ما چیست ؟ و در این مواجهه و توجه ، نظر جدی عالی دارد و خویشتن را متکی ومتصل به مبدأ وقوه ای می بیند که از خود او بسی نیرومندتر است ، و در آنحال خود را سعادتمند ومطمئن می یابد .
ويليام جمز مشاهده کرده است که انسان از امور عالم يك سیر وادراک دارد بیرونی به توسط حواس ظاهر ، ويك سير و ادراك ديگر دارد درونی توسط حواس باطن وعقل ، واین دو قسم سير وادراك و همه کس دریافته است ، ولی يك سير و ادراك ثالثی هم ممکن است برای انسان ولااقل برای بعضی اشخاص دست دهد که باطنی