می باشند، چنانکه با ذره بین دیده میشوند، وهريك از آنها موجود جاندار مستقلی است و آنها با همه کوچکی تقسیم میشوند و بهمین تقسیم توالد و تناسل می نمایند ، و نیز تغذیه می کنند ، و نمو می یابند ، و سر انجام از این عمل باز می مانند و بیجان می شوند یعنی می میرند.
***
یکی دیگر از اصول بسیار مهمی که در اوائل سبه نیرزدهم دست آمده و مربوط به علوم طبیعی است ، اصل بقای نیرو پا کر مایه است ، و این فقره قدری توضیح لازم دارد.
توضیح آنکه چون به نظر تأمل بنگریم با تجارب علمی که از دیرگاهی کرده ایم می بینیم جهان طبیعت جهز جسم ومـوارض - چیزی نیست ، یعنی بهرچه برمیخوریم یا جس است یا هوارشی است که در جسم روی می دهد . جسم را که ماده هم می گوئیم ، دیدیم که از ذرات اجزاء لايتجزی ساخته شده است ، اما عوارض ماده که گوناگون است آنها را هم چون درست بنگریم می بینیم همه . کانی هستند که در ماده واقع می شوند ، خواه پاره های بزرگ و درشت از ماده باشد ، خواه پاره های خرد و كوچك حتى ذرات و اجزای لا يتجزى ، ومقصود از حرکت در اینجا حرکت مکانی است ، نه مطلق تغیر چنانکه قدما اصطلاح کرده بودند ، یا به عبارت دیگر ، همه حی کاتی که منظور نظر قدما بود از کمی و کیفی ورضمی ، همانا همه . حرکات مکانی هستند که با در باره های درشت از جسم واقع می شوند یا در دره جا ، یا در اجزای لایتجزی .
از آنطرف میدانیم که حرکت محرك مي خواند ، زیرا که جسم به خودی خود از سکون به حرکت و از حرکت به سکون نمی آید و این مسئله مسلم است که جسم اگر ساکن باشد تا وقتی که محرکی در او عمل نکند برسکون باقی است ، و اگر متحرك باشد تا مانعی برای حرکتش پیش نیاید، همان حرکت را که داشت مداومت می دهد.
آنچه جسم را از حرکت به سکون و از سکون به حرکت بیاورد