که خود او اظهار می کند اینست که نام اشیاء و امورند نه نام تصورات ور مثال می آورد که و وقتی که من می گویم خورشید روز را می سازد البته مقصودم این نیست که تصور ذهنی من از خورشید تصور ذهنی مرا ازروز میسازد ، زیرا اگر چنین بود معنی عبارات این میشد که تصور خورشید در ذهن من سبب تصور روز است.
حقیقت این امر هرچه باشد منشأ عقيدة استوارت میل در این ادعا آنست که به تصورات کلی عقلی معتقد نیست ، نظر به همان که گفتیم که جز حس و تجربه چیزی را مایه علم نمی پندارد، و آنچه را عموما كليات ومعقولات می خوانند. از مجموعه ای از احسـاسـات و تأثرات و تخیلات می داند و الفاظی را که حكما مشعر بر تصورات کلی می دانند اوعبارانی می شمارد که خصایص افراد بسیار را به اجمال و به لفظ اندك ادا می کنند.
پس از تحقیق حال نامها که در قضا یا موضوع و محمـول واقع می شوند، و ذکر انواع و اقسام آنها که تعرضش را ما اینجا لازم نمی دانیم ؛ می آید بر سر اینکه نامها برچه چیز وجـه امـور تعلق می گیرند و به عبارت دیگر، مبحث مقولات را پیش می کشد و در این مبحث نیز روش تازه اختیار می کند، ومقولات ده گانه ارسطو را کنار می گذارد که این تقسیم هم نقص دارد هم زیاده و با شرط و بسطی که درخور این مختصر نیست ، به اینجا می رسد که امور واشياء از به مقوا، بیرون نیستند ، یا ذواتند یا صفات یا احـوال نفس . ذوات نفوسند و اشیاء ، صفات احوال کمی یا کیفی یا اضافی هستند که در اشياء مشاهده میشوند ، احوال نفس احساسات و عواطف و ارادات افکارند . به عبارت دیگر نام، با نام ادراك كننده است ، با نام ادراك شونده ، با نام نسبتهایی میان ادراکات از مشابهت و مباينت ومقارنه و تعاقب ومانند آنها.
در باب قضایا هم اینکه بعضی گفته اند ، حمل تصـور ومفهومی است بر تصور ومفهوم دیگر ، و بعضی گفته اند، تطبیق معنی لفظی است بر لفطی دیگر، یا تصدیق بر این که موضوع از نوع محمول است درست نیست ، قضیه همانا تصدیق مثبت یا منفی است، بروجود حادثه