تا وقتی که فلسفه ربانی قوت داشت و مردم بر آن اعتمادمی کردند؛ احوال اجتماعی وسیاسی منظم وتكليفها معلوم ومشخص بود ؛ مثلادر اروپا در قرون وسطی که مذهب كاتوليك بر افکار تسلط داشت این نعمت برای هیئت اجتماعيه فراهم بود، ولیکن مرحله فلسفة ما بعد الطبیعه دررسید و آن نیز در آخر منتهی به چون وچرا گردید ، ورشته یگانگی گسیخته شد و احوال مردم به اضطراب افتاد ، وچون بازگشت به آن مراحل ممکن نیست ناچار بایـد فلسفه تحققی یعنی علمی را بجوئیم تا بتوانیم برای مدنیت وسیاست وزندگانی اجتماعی بنیادی استوار بگذاریم ، وعلم مدنیت را بسازیم.
حق اینست که ، مرحله تحققی علم را حکمای یونان آغاز کرده اند ، ولیکن شیوه فلسفی ( یعنی ما بعدالطبیعه) نزد ایشان غالب بود ، و مخصوصا پیروان ارسطو این شیوه را داشتند و روش تحققی را مهمل گذاشتند ؛ تا در سده شانزدهم و هفدهم فرنسیس بیکن انگلیسی و گالیله ایطالیایی با دکارت فرانسوی پا به میدان تحقیق نهادند ، و این در را به خوبی باز کردند ، ولیکن باز در سده هفدهم ر هیجدهم شیوه فلسفه ربانی و ما بعدالطبيعه يكسره بر نیفتاد ، و هر چند روش علمی تحققی در این دوره پیشرفت نمایان کرد فلسفه تحققی هنوز ساخته نشده ، و مقصودی که از آن در نظر است به عمل نیامده است .
۲ طبقه بندی علومٰ
پس غرض اگوست کنت اینست که ، تکمیل کننده مساعی بیکن و دکارت شود ، و فلسفه تحققی را تأسیس و افکار را در مرحـلة تحققی به درستی متمکن سازد ؛ تا مدنیت واحوال هیئت اجتماعیه از تشویش بیرون آمده به کمالی که در خور او است برسد ، و چون فلسفه تحققی همان فلسفه علوم است . وعلوم درسیر از مرحله ربانی و ما بعدالطبیعه به مرحله تحققی همـه یکسان پیش نیامده ، و سرعت تحولشان يك اندازه نبوده است ، اگوست کنت علوم را به این نظر