هیئت ماشینی برای اینست که فعل وانفعـال شیمیایی دست دهد ، و فعل و انفعال شیمیایی غایتش اینست که جان وزندگانی صورت بگیرد.
پس دیده شد که تصور باسورت يعني امر معقول چگونه سیر کرد و مراحل پیمود تا از مرحله وجـود بحت به مرحله زندگی رسید ، یعنی درون ذات به مقام برون ذاتی آمد، ولیکن هنوز به غایت آخری نرسیده و باید درون ذات و برون ذات کاملا یکانگی بیابند ، و به مرحلة عقل در آیند . که آن صورت صور ، وصورت مطلق[۱] است . و خودرا به درستی شناخته است ، و برون ذاتی است که درون ذاتی خودرا در می یابد ، و در جنبه علم حقیقت[۲] است و در جنبه عمل خیر[۳] است ، راو مقوله کامل است که جامع همه معقولات است ، و مقابلی در برابر ندارد .
هکل منطق خود را در اینجا به پایان می رساند و مقولات این مبحث سوم را که بالاترین پایه مقولانند ، مقولات فلسفی می خواند و مربوط به آن مرحله از تعقل میشمارد که انسان به حکمت و فلسفه پرداخته است ، و از همین بیان بسیار موجز که کردیم نمودار میشود که منطق هگل در واقع منطق نیست ، بلکه فلسفه است . وهكلهمچنان که حقیقت را به پیروی از افلاطون صورت با تصور خوانده است ، به روشی هم که در این تحقیقات اختیار کرده تاسیر عقل را باز نموده ، همان نام را داده است . که افلاطون به سلوك خود در کشف حقیقت داده بود ، و آن نام یونانی[۴] را در موارد مختلف تعبیرات مختلف باید در آورد ، و در این مورد بهترین ترجمه اش به نظرما سلوك عقل است .
پیش از این مکرر گوشزد کرده ایم ، که در فلسفه هگل سیر عقل در تعقل معقولات ، همان سیر وجود است در تکون کائنات ، اينك بايد