که آنها می گفتند ، چـون من تصور ذات کامل دارم پس ذات کامل موجود است . و اشکال کنندگان می گویند ، اندیشه مستلزم وصول نیست و تصور چیزی وجـود آن چیز را واجب نمی کند ، اما هگل می گوید : این اشکال در امور محدود وارد است ، چـون محدودیت است که جدا کننده ماهیت از وجـود و تحقق می باشد ، ولی در امر نا محدود حقیقت از تصور جدا نیست . آنانکه ذات کامل را از عالم تصور به عالم تحقق نمی آورند ، از آنست که خدارا چیزی از ناچیزها پنداشته اند ، و البته چنین خدائی حقیقت ندارد و لیکن اگر ذات تا مسدود را به مقام محدودیت تنزل ندادید ، در خواهید یافت که معقول متحقق است.
صورت معقول درون ذاتی در رسیدن به مرتبه برون ذاتی یعنی تحقق ، مراحل چند می پیماید ، نخست اینکه ، اجزاء كل فقط روی هم نهاده شده ، و با یکدیگر از بیرون با از درون مرتبط باشند ، اما هريك از آنها شخصیت واستقلال دارند، مانند ستارگان در هیئت نظام خورشیدی یا اشخاص ومردم در هیئت های ملی و دولتی، این مرحله را هگل مرحلة ماشینی[۱] می نامد، بنا بر اینکه مانند دستگاه چرخهای ماشین تصور می شود.
دوم مرحله شیمیایی[۲] است که اجزاء در یکدیگر نفوذ می کنند ر اختلافات آنها ظاهر نیست ، ولی در باطن هست چنانکه در ترکیبات شیمیایی دیده میشود .
سوم مرحله هیئت غائی[۳] است ، یعنی هیئتی که غایتی از آن منظور است و اجزا همه برای آن غایت کار می کنند، مانند هیئت بدن که غایتش زندگانی است ، و به اندك تأمل روشن می شود که آن دو مرحله نخستین هم بیغایت نبودند ، جز اینکه غايات مراتب دارد و چون درست بنگریم هر مرحله نسبت به مرحله پیشین غایت و نتیجه است و نسبت به مرحله پسین مقدمه و طریق وصول به غایت است ،