یعنی درونی و بیرونی بودن آنها منظور است ، و به علاوه ممکن است گوینده از لفظ اول نظر به جوهر و مفارق بودن نفس نداشته باشد ، و از لفظ دوم همه وقت نظر به شیئی مادی نیست و از طرف دیگر از صد سال پیش این دو لفظ بسیار فراوان به کار برده می شودر دائما محل ابتلا است ، و این ملاحظات همه ایجاب می کند که برای آنها اسطان خاص اختیار کنیم.[۱]
در مواجهه با این مشکل ما دو کلمه «درون ذات» و « برون ذات» را اختیار کردیم[۲] و تا وقتی که اسطلاحات بهتر به نظر نرسیده به کار می بریم . و البته هر زمان الفاظ مناسب تر پیدا شد اینها را ترک کرده تبدیل به احسن می کنیم ، و نیز مانعی ندارد که هرجا سياق عبارت مقتضی باشد به جای درون ذات ، ذهن با عالميانفس بگوئیم، و به جای برون ذات، خارج یا معلوم یا شیئی و به جای درون ذاتی ، ذهنی و به جای برون ذاتی، خارجی بگوییم ، با عبارات دیگری که مراد را به خوبی برساند . اينك برويم برسر فلسفة شلينك.
***
- ↑ این دو لفظ از الفاظ اروپایی است که ترجمه آنها به فارسی ما یه سر گردانی می باشد و چاره نیست جز اینکه هر جا بر حسب مناسبت به لفظ خاص ترجمه شود ، و تاکنون چنین کرده ایم چنانکه در متن اشاره شد ، ولیکن الفاظی که پیش از اینها به کار برده ایم هیچکدام به معنایی که اینجا منظور است وفا نمی کند، پس مجبوریم اصطلاح بسازیم ، اما این اصطلاحات که ساخته ایم عمومیت ندارد وما را از الفاظ سابق بی نیاز نمی کند .
- ↑ اگر به نظر بیاید که به جای درون و برون ممکن بودظاهر و باطن یا نظایر آن گفته شود ، توضیح می دهیم که ظاهر و باطن وامثال آنها نیز مانند نفس وعقل و موضوع و غيرها معنی و مورد استعمال خاص دارند که از دست نباید داد ، و به جای خودش باید به کار برد،