در بعضی از آن حمانی تنصیص و مراعت که لانه اصطلاح عملی است ندارند .
یکی از آن دو لفظ[۱] آنست که مادر علم زبان گاهی فاعل یا نایب فاعل) و گاهی مسند الیه و در علم منطق موضوع ( مقابل محمول با موضوع به معنی مطل عرض) می گردیم . لفظ دیگر را[۲] هرگاه موضوع (مثلا موضوع علم) و گاه غایت و منظور . و گاه عین یاشینی می خوانیم البته در مواردی که الفاظ مذکور اصطلاح شده . و صراحت دارند ما متابعت می کنیم ، و در آن موارد به کار می بریم اما آن دو لفظ اروپایی هريك معنایی هم دارند که دانشمندان مـا برای آن در معنی لفظی بکار نبرده اند ، یا همان موضوع و شینی را گفته اند ، و گاهی ذهن و حارج تعبیر کرده اند . در حالی که این الفاظ به قسمی که اروپائیان به کار می برخور آن ممانی نزدما صراحت ندارند روانی نیستند .
توضیح آنکه ، لفظ اول استعمال می شود برای آنچه ما تا کنون در این کتاب گاهی نفی ، و گاهی عقل ، و گاهی ذهن ، و گاهی عالم گفته ایم . و مقصود آن ذاتی است در وجود انسان که امور ذهنی و عقلی مانند حس و وهم و تصورر تعقل و اراده و نظایر آنها به او منتسب است به عبارت دیگر ، ذاتی که ذهن و قوای ذهنیه متعلق به ار است ولفظ دوم استعمال میشود برای موجوداتی که انسان خارج از ذهن و نفس خود ادراك می کند.
به عقیده ما در بین تحقیقات حکمای اروپا ، الفاظ نفس وعقل ر ذهن و موضوع در ازای لفظ اول ، وشینی و عین و خارج در ازای لفظ دومی ، همه جا مناسب نیست ، ومحتاجیم که برای آنها اصطلاح دیگری نیز داشته باشیم ، چون آن دو لفظ اروپائی اکثر در مقابل یکدیگر آورده می شوند و غالباً گوینده از اولی ذاتی را اراده می کند که در باطن و درون وجود انسان است ، و از واژه ناخوانا منظور دارد که بیرون از نفس است اگر چه بدن خود انسان باشد