می کنیم که پیش از مطالعه آنچه از این پس بیان خواهد شد ودنبالت آن تحقیقا تست به آنها مراجعه نمایند.
۳۔خلاصة فلسفة فيخته
فلسفة فيخته برفلسفة كانت تکیه دارد ، و فیخته را بزرگترین شاگرد آن حکیم خوانده اند ، و این راست است از آن رو که فیخته از مطالعه در فلسفه نقادی کانت به نظر خاص خود رسید . ، با آنکه بر حسب ظاهر مذهب او با مذهب كانت تفاوت بسیار دارد چه استاد را می توان در حقیقتی بلکه سه حقیقتی خواند ، وفيخته بك حقیقتی است و از این جهت با اسپینوزا هم مذاق است بيان رأى فيخته بسیار دشوار است ، وفهم آن دشوار تر ، و ما اگر به این بیان می پردازیم امیدواری واعتماد ما به اینست که خوانندگان به عرفان رعقيده وحدت وجودیان آشنا هتن و فسون اشراق نیز دارند و گرنه بيان ما قاصر خواهد بود و هر چه اصل مطلب در کلمه بیش نیست ، برای روشن ساختنش با با، به قدم پیچ و تاب دهیم.
آن دو کلمه که اصل مطلب است اینست ده ( حنى منه ، يا (من حقم) و البته خوانندگان چنین ندواهند، پنداشت که فبحته ادعای خدایی یا پیغمبری با ولایت کرده است ، زیرا منظور او از (من) شخص خودش نیست ، بلکه هر نفس مليرك است و مطلب راهم به این عبارت ادا نکرده است و این تعبیر را ما می کنیم از آن رو که اذهان ما به این نوع عبارت آشنا است . اکنون بپردازیم به شرح مطلب تا کم کم به تعبیر خود فیخته نزديك شويم ، که تازگی دارد و ناچاریم برای آن الفاظ و تعبیرات بسازیم . گفتیم : کانت به این مقام بر آمد که عقل انسان برای درك مطالب یعنی تحصیل علم از چه راه می رود و به شرحی که در بیـان فلسفه ارباز نمودیم، تحقیق کرد که اگر علم برای انسان میسر است