پرش به محتوا

برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۵۰۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

با رعایت قانون اخلاقی خوشی وسعادت[۱] خودرا میخواهیم ، بلکه عقل حکم می کند که هر کس به فضیلت عمل می کند وادای تکلیف می نماید ، و در این باب حسن نیت دارد شایسته خوش رسید بودن است و استحقاق آن را دارد .

و نیز می بینیم به آسانی میتوان یقین کرد که هر کس حق دارد خير كل وخبر تام[۲] را خواهان باشد ، یعنی امری که جامع همه خوشی های ظاهری و باطنی و صوری و معنوی بوده باشد.

خیر کل تام چیست ؟ یقین است که خوشی با عاری بودن از فضیلت میسر نیست ، اما به تجربه دریافته ایم که در این دنیا خوشی ملازم با فضیلت هم نیست . همچنین میدانیم که خـوشی مایه تخلق به فضايل بالضروره نمیشود ، پس نه خوشی مایه فضیلت است نه فضیلت مایه خوشی است ، راین هردر باید با هم ترکیب شود ، و چون فضیلت تام یعنی عصمت[۳] باخوشی تام جمع گردد ، خیر کل تام که عایت آخری وکمال مطلوب هر طالبی است دست میدهد واگر عقل نظری از اثبات این مطلب عاجز است عقل عملی به یقین بر آن حکم می کند .

پیش از این معلوم کردیم ، که انسان اراده دارد ، یعنی مختار است که برعمل نيك اراده بکند یا نکند و آن چه در انسان دارای این اراده است، یعنی به اصطلاح حكما نفس انسان (روح) مربوط به عالم معقولات است ، و از این رو است که آزاد ومختار است . اکنون دریافتیم که این نفس خود را مکلف به طلب کمال یعنی خیر کل تام می یابد ، و آن در زندگانی دنیا میسر نیست . چون در این دنیا هقل پا بند طبع است و نه به عصمت دست می یابد ، نه سعادت مطلق نصیب ارمیشود پس می توانیم معتقد شویم که نفس انسان پس از مرگ باقی است . تا بتواند در وصول به کمال سیر کند ، و تباینی که میان عقل و طبع او هست مرتفع شود ، و به خیر کل تام که همه جهانیان خواهانش


  1. Bonheur
  2. Sainteté
  3. Souverain bien
–۲۵۴–