مزبور در نقاطی که متراکم بوده هسته ومــرکزی تشکیل داده که قسمت های رقیق تر کرد آن مجتمع شده ، و به مقتضای قوه جذب و دفعی که در آنها بوده به دوران افتاده اند . به اینطریق خورشید در مرکز به ظهور آمده و موادی که گرد مرکز می چرخیدند کم کم جدائی پیدا کرده حلقه ها ساختند ، و این حلقه ها به تدریج بر یکدیگر فشرده شده ، هر کدام يك كره تشکیل دادند و بر گرد مرکز به چرخ افتادند ، و آنها سيارات امروزی می باشند ، و در جرم خورشید تصادم موادی که همواره به او ملحق میشوند احداث حرارت می کند ، و آن را گرم نگاه می دارد وستاره های ثابتی که بالاتراز سيارات هستند ، هريك خورشیدی مانند خورشید ما می باشند ، و البته آن ها نیز مرکزی دارند که گرد ارمیچرخند و کهکشان که آسمان مانند ابـری سفید دیده میشود ، مجموعه ای از آن ستارگان است.
در سی و دو سالگی كانت رسما مقام مدرسی دریافت ، و از آن پس بیشتر به فلسفه اشتغال ورزید ، و تا چهل و پنج سالگی از فیلسوفان «جزمی»[۱] به شمار می آمد ، و مبانی عقاید فلسفی او تعليمات «ولف»[۲] بود که آن زمان در سراسر آلمان قبول عامه داشت. ولف از دانشمندان آلمان بود که در جوانی زمان لایبنیتس را درك کرده ، و پیرو ارشده و فلسفه آن حکیم را از تصنیف های گوناگون او بیرون آورده ، و به شیوه خاصی مدون کرده بود ، بنـابـر این كانت که زمان ولف را درك كرده به توسط او پیرو فلسفه لایبنیتس بود اما چون طبع تحقیق داشت ، تبعیت صرف از لایبنیتی پاهر کس دیگر نمی کرد ، و از خود نیز اظهار رأی می نمود . در سده هیجدهم اذهان از فلسفه اولی سرخورده بود ، و این فقره از معرفی که از حکمای انگلیس و فرانسه در آن عصر نمودیم ، بر