همچنین، و این احوال جوهرهای مختلف برحسب ترتیبی که خداوند از آغاز مقرر فرموده، با هم مقارنه و موافقت دارند، و این مقارنه و موافقت به نظر ما به صورت تأثر و علت و معلول جلوه میکند، ولی خطا است چون هر حالتی که در هر جوهری معلول حالت پیشین خود او است نه معلول حالت جوهر دیگری که مقارن او است، و تمثیل آن چنین است: که دو ساعت را کاملا بیعیب ساخته باشند، و آنها را با هم مطابق نموده، و چنان کوک کرده باشند که تا ابد با هم کار بکنند، و ذرهای تخلف نداشته باشند، پس هر کس آنها را میبیند حرکات آنها را به یکدیگر مرتبط فرض میکند. و حال آنکه ارتباط آنها فقط به اینست که یک سازنده آنها را ساخته و با هم سازش داده است، بنابراین وقتی که من اراده میکنم که پای خود را برداشته پیش بگذارم، ارادهٔ من که معلول احوال پیشین نفس من و متوجه غایت خود بوده، مقارن شده است با حرکت پای من که آن نیز معلول احوال پیشین همان پا بوده است، و این مقارنه را خداوند از روز ازل مقرر داشته است به این قاعدهٔ عجیب لایبنیتس نامی نهاده است که ما آن را قاعدهٔ «همسازی پیشین»[۱] ترجمه میکنیم؛ و آن در تاریخ فلسفهٔ جدید معروف است، و شگفت اینکه: با اعتقاد به این قاعده، لایبنیتس از جبری بودن استیحاش دارد، چنانکه پس از این معلوم خواهیم کرد.
***
زندگی یعنی چه؟ و زایش و مرک چیست؟ به عقیدهٔ لایبنیتس زندگی حال طبیعی موجودات است، چون همه جان دارند، ولی چنان که گفتیم در درجات مختلف هستند، و موجودات جاندار همواره در معرض تغییرند، و اجزای تن خود را دائماً تبدیل میکنند در حالی که صورت آنها پا بر جا است اجزاء آنها هم که جوهرهای فرد باشند، چنانکه پیش ازین گفتهایم، معدوم شدنی نیستند. از این گذشته هریک از موجودات مرکب یک هسته و تخمهٔ اصلی دارند که
- ↑ La loi de l'harmonie Préétablie