بنا بر اینکه برای ادراک درجات بیشمار قائل شده است، از ادراکی چنان ضعیف که به منزلهٔ بیادراکی است؛ تا ادراک تام مطلق که مخصوص ذات باری است.
توضیح این معنی چنین میشود: که هر جوهر فردی برای خود جهانی است، یعنی آنچه در همهٔ جوهرهای جهان هست در هر جوهری هست، و هریک از جوهرها آئینهٔ تمام نمای کلیهٔ جهان است، مثل این که تمام جهان در او منعکس باشد، جز اینکه هر جوهری یک اندازه از حقیقت را بالقوه در بر دارد، و یک اندازه را بالفعل، آن اندازه که حقیقت در او بالفعل منعکس شده ادراک او است؛ و آن اندازه در هر فردی متفاوتست به تفاوتهای نامحسوس که پیش از این اشاره کردیم و گفتیم، رشتهٔ جوهرها را بهم پیوسته و متصل میدارد.
و نیز میتوانیم مطلب را به این عبارت درآوریم: که ادراک هر جوهری نسبت به حقیقت جوهرهای دیگر، یا حقیقت کلیهٔ جهان، مانند تصویر محو بیرنگی است، که در آئینهای زنگ گرفته افتاده باشد، و این ادراکی است مبهم که نمایان نیست، و مانند بیادراکی است، و هر جوهری فقط جزئی از حقیقت را به فراخور استعداد خود روشن و صریح نمودار میسازد و آن ادراک فعلی او است.
و نیز میتوان گفت، هر جوهر فردی نظرگاهی[۱] است که از آن نظرگاه، جهان دیده میشود، جز اینکه وسعت منظرهها مختلف است و تنگ و فراخ دارد.
اجتماع جوهرهای فرد، حقیقت ذواتی را میسازند که موجودات طبیعی نمایش ظاهری آنها هستند، و در واقع اعراض آن جواهرند. جوهرهائی که جمادات را میسازند ادراکشان بسیار ضعیف است، چنان که گوئی هیچ نیست، گیاهها ادراکشان بیشتر است، و جانوران از گیاه هم بیشتر، و انسان از همه برتر، و بنابراین که طفره جایز
- ↑ نظرگاه ترجمهٔ Point de vue که اصطلاح هندسهٔ نقاشی است، و نویسندگان ما معمولا نقطه نظر میگویند و این اواخر این کلمه را فراوان و بسیار بیمورد و غالباً غلط و زشت استعمال میکنند.