بداهت را برهان بر وجود ذات باری قرار داد، سپس عنوان کرد که یقینی بودن امور بدیهی مبتنی بر اعتقاد به وجود ذات باری است[۱] و این دور است. چون یک امر را بر امر دیگر مبتنی کرد، سپس امر دوم را بر امر اول مبتنی ساخت. دکارت بر این اعتراض جواب گفته، ولیکن حق این است که منظور دکارت هرچه بوده باشد صورت استدلالش دوری است.
و نیز گفته شده است: که براهین دکارت بر اثبات وجود باری، نه تازگی دارد، نه مقنع است. چنانکه: برهان وجودی را اول دفعه «آنسلم» اقامه کرده، و همانوقت صاحبنظران به او اعتراض کردند که وجود ذهنی مستلزم وجود خارجی نیست.[۲]
به عقیدهٔ ما حق این است که بسیاری از خردههائی که اشاره کردهایم بر دکارت وارد است، و مخصوصاً میتوان گفت: دکارت انقلابی را که در ریاضیات و طبیعیات کرده، در مبحث مابعدالطبیعه نکرده است. و شاید این فقره از آن باشد که به مابعدالطبیعه عقیده و دلبستگی نداشته؛ چنانکه خود این فقره را اقرار کرده است.[۳]
با این همه مقام دکارت در میان فیلسوفان، و کلیهٔ اهل علم بسیار مقام حقیقی دکارت بلند است. و حق این است: که پس از جنبشی که یونانیان در علم و حکمت کردند. و منتهی به تأسیسی شد که اصحاب سقراط، مخصوصاً افلاطون و ارسطو در فلسفه نمودند، نخستین انقلابی که در این تأسیس واقع شده، آن است که دکارت به عمل آورده است. و اصرار و تأکید ما به خاطر نشان کردن این امر، نه برای اظهار ارادت به دکارت و تجلیل او است، البته تجلیل بزرگان کاری پسندیده است، ولیکن اصل مقصود استفاده از وجود آنهاست، و اگر کسی درست به مقام دکارت و انقلابی که او در علم آورده پی نبرد، معرفتش در فلسفه و علم ناقص خواهد بود.