و ما برای اینکه خوانندگان ما از این نقص مبری باشند؛ محض آگاهی ایشان میگوئیم: برای پی بردن به انقلاب دکارت باید دید علم و حکمت پیش از دکارت به چه پایه و چگونه بوده، و پس از او در اروپا چگونه سیر کرده است، آنگاه باید در گفتهها و اندیشههای دکارت از رسالههای متعددی که نگاشته، و مکاتباتی که با فضلای عصر خود نموده، مطالعه و تأمل نمود[۱] با توجه مخصوص به اینکه: دکارت این سخن را به کرسی نشانید؛ که محقق و دانشمند واقعی آن نیست که همواره گفتههای پیشینیان را زیرورو کند، و باید با استقلال فکر در امور عالم نظر و تأمل کرد. و نیز او معلوم نمود که فن منطق آن سان که از پیشینیان به ما رسیده وسیلهٔ کسب علم نیست، و اگر فایدهای داشته باشد همانا دوری جستن از خطای فکر است، و درست بیان کردن مطلب، وگرنه معلوم کردن مجهولات به بحث در کم و کیف و جنس و فصل و تشریح قضایای شرطیه و حملیه و معدوله و متصله و منفصله و محصوره و مهمله و عکس و ضد و نقیض و تقابل و مانعةالجمع و مانعةالخلو و امثال آنها صورت نمیپذیرد. چنانکه در ظرف دو هزار سال از این گفتگوها هیچ معلوم تازه به دست نیامده، و آن مقصد راه دیگری دارد. و آن را دکارت تقریبا به درستی نموده است. و مانند فرنسیس بیکن
- ↑ شنیدم کسی پس از خواندن رسالهٔ گفتار، اظهار عقیده کرده بود که اینجانب این کتاب را ترجمه کردم تا ایرانیان بهبینند دکارت که بزرگترین فیلسوف اروپا است، هیچ مقامی ندارد ولیکن اگر تشخیص مقام دکارت بخواندن رسالهٔ گفتار میسر میشد من به خود زحمت نمیدادم که کتاب سیر حکمت را بنویسم و مقدمهٔ آن رساله قرار دهم، و آن گوینده یا این مقدمه را نخوانده، و در شرح فلسفهٔ دکارت و مقام علمی او تأمل نکرده است، با بیان من کوتاه بوده است. از این رو در این موضوع اندکی به مزید توضیح پرداختم، ولی باز خاطر نشان میکنم که تا کسی به علم و فلسفهٔ جدید آشنا نباشد؛ مقام دکارت را به درستی درنخواهد یافت، و رسالهٔ گفتار نه معرف دکارت است، نه مبین علم و حکمت جدید، و اهمیتش از جهت دیگر است.