برگه:SalaamaanWaAbsaal.pdf/۵۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۵۹
 
  صورت این قصّه چون اتمام یافت بایدت از معنیء آن کام یافت  
  وضع این را راه‌دانی کرده است کو بسرّ کار راه آورده است  
  زآن غرض نی قیل و قال ما و تست بلکه کشف سرّ حال ما و تست  
۱۰۸۰  کیست از شاه و حکیم او را مراد وآن سلامان چون ز شه بی جفت زاد  
  کیست ابسال از سلامان کامیاب چیست کوه آتش و دریای آب  
  چیست ملکی کآن سلامان را رسید چون وی از ابسال دامان را کشید  
  کیست زهره کآخر از وی دل ربود زنگ ابسالش ز آئینه زدود  
  شرح اینها یک بیک از من شنو پای تا سر گوش باش و هوش شو  

(در بیان آنکه مقصود ازینها که مذکور شد چیست)

۱۰۸۵  صانع بیچون چو عالم آفرید عقل اوّل را مقدّم آفرید  
  ده بود سلک عقول ای خرده دان وآن دهم باشد مؤثر در جهان  
  کارگر چون اوست در گیتی تمام عقل فعّالش از آن کردند نام  
  اوست در عالم مفیض خیر و شر اوست در گیتی کفیل نفع و ضر  
  نیستش پیوند جسمانی و جسم گنج او مستغنی آمد زین طلسم  
۱۰۹۰  او بذات و فعل خود زینها جداست کرد بی پیوند ازینها هر چه خواست  
  روح انسان زادهٔ تاثیر اوست نفس انسان سخرهٔ تدبیر اوست  
  زیر فرمان ویند اینها همه غرق احسان ویند اینها همه  
  او شه فرمان ده است و دیگران زیر فرمان وی از فرمان بران  
  چون بنعت شاهی او آراسته است راه‌دان از شاه او را خاسته است  
۱۰۹۵  بر جهان فیضی که از وی میرسد بر وی از بالا پیاپی میرسد  
  پیش دانا راه دان بوالعجب فیض بالا را حکیم آمد لقب  
  روح پاکش نفس گویا گشته اسم زاده زین عقلست بی پیوند جسم  
8a