برگه:RobaiyatKhayyamForoughi.pdf/۸۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۶۰

  از آمدنم نبود گردون را سود وز رفتن من جلال و جاهش نفُزود  
  وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود  

۶۱

  از رنج کشیدن آدمی حُرّ گردد قطره چو کشد حبس صدف دُر گردد  
  گر مال نماند سر بماناد بجای پیمانه چو شد تُهی دِگر پُر گردد  

۶۲

  افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد وز دست اجل بسی جگرها خون شد  
  کس نامَد از آن جهان که پُرسم از وی کاحوال مسافران دنیا چون شد  

۶۳

  افسوس که نامهٔ جوانی طیّ شد وان تازه بهار زندگانی دی شد  
  آن مرغ طرب که نام او بود شباب فریاد ندانم که کی آمد کی شد  
۸۶