برگه:RobaiyatKhayyamForoughi.pdf/۸۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۵۶

  آنها که کهن شدند و اینها که نوند هرکس بمراد خویش یک تک بدوند  
  این کهنه جهان بکس نماند باقی رفتند و رویم و دیگر آیند و روند  

۵۷

  آنکس که زمین و چرخ و افلاک نهاد بس داغ که او بر دل غمناک نهاد  
  بسیار لب چو لعل و زلفین چو مشک در طبل زمین و حقهٔ خاک نهاد  

۵۸

  آرند یکی و دیگری بربایند بر هیچ کسی راز همی نگشایند  
  ما را ز قضا جز این قدر ننمایند پیمانهٔ عمر ماست می‌پیمایند  

۵۹

  اجرام که ساکنان این ایوانند اسباب تردُّدِ خردمندانند  
  هان تا سرِ رشتهٔ خِرَد گُم نکنی کانانکه مدبّرند سرگردانند  
۸۵