برگه:RobaiyatKhayyamForoughi.pdf/۱۴۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

رباعی ۱۲۲– مصراع ۲– فانوس خیال همانست که کودکان ما شهر فرنگ دارد پانیان فانوس سحری میگفتند و اکنون بصورت سینما در آمده است.

رباعی ۱۲۴– حافظ میفرماید:

  ز بادهٔ هیچت اگر نیست این نه بس که ترا دمی ز وسوسهٔ عقل بیخبر دارد  

و یقین است که از عقل مقصود و فکر و اندیشه‌هائی است که نفس در امور دنیا بعقل وسوسه میکند و انسانرا از فکر معقول باز میدارد.

رباعی ۱۲۵– ناآمدگان و رفتگان را باید پس و پیش کرد یعنی رفتگانی می‌بینم که نیامده و برنگشته‌اند.

رباعی ۱۲۶– عقل هر روزه یعنی عقل عامیانه که در عمق مطلب تفکّر نمیکند و غافل است.

رباعی ۱۲۷– میدانید که یکی از مسائل مهمّ مشکل فلسفه اینست که عالم حادث است یا قدیم یعنی آیا آغازی داشته است یا همیشه بوده است از این رباعی پیداست که گوینده

۱۴۳