برگه:RobaiyatKhayyamForoughi.pdf/۱۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
  با این دو سه نادان که چنین میدانند از جهل که دانای جهان ایشانند  
  خر باش که این جماعت از فرط خری هر کو نه خر است کافرش میخوانند  

تحقیق اینست که خیّام اصلاً شاعری پیشهٔ خود نساخته و مقام او اجلّ از آن بوده است نه از آنجهت که شعر امری حقیر است و شاعر شأنی ندارد بلکه از آنرو که کسانیکه شاعری پیشه میکردند غالب اوقات خود را برای استفادهٔ مالی بمدّاحی بزرگان و مجلس آرائی و مزاج گوئی و منادمت ایشان میگذرانیدند و در اعمال خوش گذرانی آن طبقه که غالباً اهل فسق و فجور بودند شرکت میکردند و حیثیّت علم و هنر را چنانکه باید محفوظ نمیداشتند و امثال فردوسی و ناصر خسرو و حکیم سنائی که در عین شاعری متین و عفیف و با مناعت بوده نادر بودند و شیخ عطّار و مولانا جلال‌الدّین و شیخ سعدی و خواجه حافظ که مقامات ظاهری و باطنی ایشان از هیچ حکیم و فقیه و فیلسوفی کمتر نیست هنوز بعرضهٔ روزگار نیامده بودند و حتّی بعد از ظهور این بزرگواران نیز هرکس

۹