این برگ همسنجی شدهاست.
۱۳۶
| از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن | فردا که نیامده است فریاد مکن | |||||
| بر نامَده و گذشته بنیاد مکن | حالی خوش باش و عمر بر باد مکن | |||||
۱۳۷
| ای دیده اگر کور نهٔ گور ببین | وین عالم پُر فتنه و پر شور ببین | |||||
| شاهان و سران و سروران زیر گلَند | روهای چو مه در دهن مور ببین | |||||
۱۳۸
| برخیز و مخور غم جهانِ گذران | بنشین و دَمی بشادمانی گذران | |||||
| در طبع جهان اگر وفائی بودی | نوبت بتو خود نیامدی از دگران | |||||
۱۳۹
| چون حاصل آدمی در این شورستان | جز خوردن غصّه نیست تا کَندنِ جان | |||||
| خرّم دل آنکه زین جهان زود برفت | و آسوده کسیکه خود نیامد بجهان | |||||
۱۰۵