گویی که سخن نه بر جایگاه اگر چه خوب باشد زشت نماید و از سخن بیفایده دوری گزین که سخن بیسود همه زیان باشد و سخن که ازو بوی دروغ آید و بوی هنر نیاید ناگفته بهتر، که حکیمانه سخن را به نبید ماننده کردهاند که هم ازو خمار خیزد و هم بدو درمان خمار بود. اما سخن نابرسیده مگوی و تا نخواهند کس را نصیحت مکن و بند مده، خاصه آن کس را که بند نشنود که او خود افتد و بر سر ملا هیج کس را بند مده که گفتهاند: النصح بین النلاء تقریع؛ اگر کسی بکژی برآمده بود گرد راست کردن او مگرد که نتوانی، که هر درختی که کژ برآمده بود و شاخ زده بود و بالا گرفته جز ببریدن و تراشیدن راست نکردد. جنانک بسخن بخیلی نکنی اگر طاقت بود بعطاء مال هم بخیلی مکن که مردم فریفتهٔ مال زودتر شوند که فریفتهٔ سخن از جای تهمت زده برهیز کن و از یار بد اندیش و بد آموز دور باش و بگریز و در خویشتن بغلط مشو و خویشتن را جایی نه که اگر بجویندت هم آنجا یابند تا شرمسار نگردی و خود را از آنجای طلب که نهاده باشی تا باز یابی و بزیان و بغم مردمان شادی مکن تا مردمان بزیان و غم تو شادی (ص ۲۶) نکنند. داد بده تا داد یابی و خوب گوی تا خوب شنوی و اندر شورستان تخم مکار که بر ندهد و رنج بیهوده بود، یعنی که با مردم ناکس نیکی کردن چون تخم در شورستان افکندن باشد. اما نیکی از سزاوار نیکی دریغ مدار و نیکی آموز باش که بیغامبر گفتهاست، علیه السلام: اَلدَّالُّ عَلَی اَلْخَیْرِ کَفَاعِلِهِ و نیکی کن و نیکی فرمای که این دو برادرند که پیوندشان بتو رسد، بیش از آنک بجاء دیگر روی و چون تو باکسی نکوئی کنی بنگر که اندر وقت نکوئی کردن هم چندان راحت بتو رسد که بدان کس رسد و اگر با کسی بدی کنی چندانی که رنج بوی رسد بر دل تو ضجرت و گرانی رسیده باشد و از تو خود بکسی بد نیاید و چون بحقیقت بنگری بی ضجرت تو از تو بکسی رنجی نرسد و بی خوشی تو راحتی از تو بکسی نرسد، درست شد که مکافات نیک و بد هم درین
برگه:Qabus nama.pdf/۶۹
ظاهر
این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۱۹
این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۱۹