برگه:Qabus nama.pdf/۶۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۹
 
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۹
 

گویی که سخن نه بر جایگاه اگر چه خوب باشد زشت نماید و از سخن بی‌فایده دوری گزین که سخن بی‌سود همه زیان باشد و سخن که ازو بوی دروغ آید و بوی هنر نیاید ناگفته بهتر، که حکیمانه سخن را به نبید ماننده کرده‌اند که هم ازو خمار خیزد و هم بدو درمان خمار بود. اما سخن نابرسیده مگوی و تا نخواهند کس را نصیحت مکن و بند مده، خاصه آن کس را که بند نشنود که او خود افتد و بر سر ملا هیج کس را بند مده که گفته‌اند: النصح بین النلاء تقریع؛ اگر کسی بکژی برآمده بود گرد راست کردن او مگرد که نتوانی، که هر درختی که کژ برآمده بود و شاخ زده بود و بالا گرفته جز ببریدن و تراشیدن راست نکردد. جنانک بسخن بخیلی نکنی اگر طاقت بود بعطاء مال هم بخیلی مکن که مردم فریفتهٔ مال زودتر شوند که فریفتهٔ سخن از جای تهمت زده برهیز کن و از یار بد اندیش و بد آموز دور باش و بگریز و در خویشتن بغلط مشو و خویشتن را جایی نه که اگر بجویندت هم آنجا یابند تا شرمسار نگردی و خود را از آنجای طلب که نهاده باشی تا باز یابی و بزیان و بغم مردمان شادی مکن تا مردمان بزیان و غم تو شادی (ص ۲۶) نکنند. داد بده تا داد یابی و خوب گوی تا خوب شنوی و اندر شورستان تخم مکار که بر ندهد و رنج بیهوده بود، یعنی که با مردم ناکس نیکی کردن چون تخم در شورستان افکندن باشد. اما نیکی از سزاوار نیکی دریغ مدار و نیکی آموز باش که بیغامبر گفته‌است، علیه السلام: اَلدَّالُّ عَلَی اَلْخَیْرِ کَفَاعِلِهِ و نیکی کن و نیکی فرمای که این دو برادرند که پیوندشان بتو رسد، بیش از آنک بجاء دیگر روی و چون تو باکسی نکوئی کنی بنگر که اندر وقت نکوئی کردن هم چندان راحت بتو رسد که بدان کس رسد و اگر با کسی بدی کنی چندانی که رنج بوی رسد بر دل تو ضجرت و گرانی رسیده باشد و از تو خود بکسی بد نیاید و چون بحقیقت بنگری بی ضجرت تو از تو بکسی رنجی نرسد و بی خوشی تو راحتی از تو بکسی نرسد، درست شد که مکافات نیک و بد هم درین