است که در زمان ساسانیان کندهکاری میکردهاند، قلادهای به گردنش است و در دهن او یک سر آدم است با صورت پشتقلمدانی و سبیلهای چخماقی مثل ویلهلم. طرف چپ شیر روی تنش یک شمشیر حک شده و دست راست قرینه شمشیر دم شکسته شیر میباشد که تا نزدیک کتف او ممتد شده و در انتهای آن پنجهای میباشد. شیوهٔ آن تا اندازهای غریب و بسبک کار استادان متجدد اروپائی و بتهای بومیان مکزیک است و پیداست که مقصود صنعتگر نمایاندن مطلب یا افسانهٔ مذهبی یا مظهر خدائی و یا واقعهای بوده است.
مسجد سلطان سنجر – یا مسجد علی، با مناره بلند خرابش روی آن از آجر تراش و مختصر کاشی زینت یافته شبیه بناهای تاشغند و ترکستان است ولی چیز زیادی از آن باقی نمانده و نیمهخراب است.
امامزاده اسماعیل – در محلههای دور شهر واقع شده، برای رفتن به آنجا باید از کوچههای تنگ، خشک بدون درخت و از میان دیوارهای بلند قلعهمانند با خانههای تودرتو گذشت بطوریکه انسان را هزار سال به قهقرا میبرد، همه این پیرایشها برای نمایش اسرار فیلمهای مشرقی جان میدهد و بدون اراده یاد پیرایشگران معروف سینما افتادم مثل فریتزلنگ، پابست و اریش پومر که هرگاه این کوچهها را میدیدند افکار تازهتری به آنها الهام میشد.
سر در امامزاده اسماعیل کاشیکاری مختصری دارد که بالایش اسم شاهصفی نوشته شده. در آن از آهن طلاکاری شده