های آنها از خون سرخ شد آتش میآورند و میسوزانند. کاشانهها را چپو میکنند زنها را میبرند باید دید همه آبادیهای ما با خاک یکسان شده یک بیابان درندشت از ویرانهها دود بلند میشود جویهای خون سرازیر شده.
چهرهپرداز – از هنگام جهانداری مهابادیان تاکنون بکشور ایران چنین گزندی نرسیده بود گوئی فرمانفرمائی هرمز سپری شده اهریمنان و دیوان بر بنگاه او جایگزین شدهاند. آنان کوشش میکنند زبان، آئین و هستی ما را براندازند و بهبهانهٔ آوردن کیش نوین و دستآویز شدن به آن از هیچگونه جوروستم خودداری نمیکنند. اماج آنها کشورگشائی است و لشکریانشان مانند ملخی که بر کشتزار گندم بزند روی آبادیهای ریخته همه را وادار کردند تا آئین آشوئی را رها کرده وگرنه باج بپردازند دستهای آبوخاک نیاکان را بدرود گفته بکشورهای بیگانگان کوچ کردهاند. تازیان بیاباننورد سوسمارخوار که سالها زیردست ما بودند و بما باج میپرداختند.. !
۴
دراینبین پروین با سینی نقرهای که در آن دو پیاله قلمزده گذاشته شده میآید روبروی آنها بزمین میگذارد.
پروین – این پالودهای است که خود درست کردهام.
پرویز – جام را برداشته میچشد - بهبه چه خوشمزه است دیری بود که من پالوده نخورده بودم.
پروین – هنوز از جنگ سخن بمیان است.