دو از انجمنهای زیرزمینی که کنکاش میکردهاند تازیان پیدا کردهاند لشکری که بکمک ما از دیلمستان میامده جلوبر شده ما از همهجا جدا ماندهایم دور و پرت افتادهایم بدون زور جلو لشکر خونخوار دشمن، تازیانی که از هیچ پستی و درندگی روبرگردان نیستند، درندهترین سرکرده خود را خلیفه برای ما فرستاده این جنگی است که برای مرگ و زندگانی خودمان میکنیم و سرنوشت بچهها و زنهای ما بسته به آنست.
چهرهپرداز – این سرکردهٔ آنها نیست که خونخوار است، خلیفه است که دستور کشتار و فروش زنها را داده تا تباه کردن آئین مزدیسنی از هیچگونه جوروستم کوتاهی نکند. نگذارند سنگ روی سنگ بند بشود. گوئی دستهای از اهریمنان و دیوان تشنهبخون هستند که برای برکندن بنیان ایرانیان خروشیدهاند. اکنون انگرهمانیو و دیو خشم سرتاسر کشور ما را گرفته در همهجا خونریزی و ستمگری فرمانروائی دارد... از دیرگاهی است که ترسائیان، زروانیان، مانویان و مزدکیان رخنه در کیش آشوئی انداختهاند و تخم دوئی و بیگانگی مابین مردم کاشتند ناسازگاری آنها پیشرفت تازیان را آسان کرد. (سرفه)
دوباره میپرسد – آیا خیلی کشتهاند؟
پرویز با حرارت – شما نمیدانید چه میکنند باید دید... باید دید... این جنگ نیست کشتوکشتار است... آنها جلو میآیند میکشند هنگامی که همه را سر بریدند و شمشیر