برگه:Parvindoxtaresāsān.pdf/۱۵۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

۱۶۱
هوسباز

او نیست. مرگش مثل حیاتش بیفایده بوده است و هزاران‌هزار مثل و مانند او وجود دارند. ولی محققاً او به کار ما معتقد بوده و با تسلیم و رضا سرنوشت خود را تعقیب میکرده و مطمئن بوده که پس از مرگ بقالب شاید بهتری دوباره بوجود خواهد آمد. و من در زندگانی او داخل بودم و غالباً از همان اولین دفعه که کفشم را دادم واکس بزند میدیدم که مرا دوست دارد و مداح و خواهان منست. بلی عاشق من بود و در خواب دیدم سراپا عاشق سوزان من است. او یا دیگری نمیدانم: هندوها اصولا خیلی تودارند و این خاصیت جبلی آنهاست و در عین حال بسیار ساکتند و از ابراز اسرار خود استنکاف دارند و از افراط در تجلیل و احترام او نسبت بخودم در زحمت بودم و اگر من در زندگی باو کمک میکردم برای دلخوشی خودم بود والا او نه بمن محتاج بود نه دیگران زیرا هندوها در تحمل تا بحد مرگ توانایی کامل دارند. و من شاید بیشتر باو محتاج بودم. راست است که من هواخواهان متمول بسیار دارم ولی شاید خیلی احمق‌تر از باگوان و در احساسات بشری هم پست‌تر از او باشند فقط اینها پول دارند و تمام عنوان و حیثیت اینها بهمان پول است. اینها خود را لایق همه‌چیز میدانند و قیافهٔ اشخاص باهوش بخود میگیرند. ولی چقدر در نظر من پستند و همیشه از ته دل آنهارا تحقیر کرده‌ام بالاخره او جلو این پنجره خشکید و تحلیل رفت و مرد و بعداً بخاکستر مبدل خواهد گردید و غبارش را هم باد خواهد برد.

«او رنج میبرد ولی در عین حال تمایلات و هوی‌وهوس هم داشت ولی کسی ندانست و نفهمید که تمام اینها بباد خواهد