برگه:Parvindoxtaresāsān.pdf/۱۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

۱۵
پروین دختر ساسان

چهره‌پرداز قدم میزند متفکر – راست است با این تازیان که دشمن یزدان و آفت جان هستند من هم پیوسته اندیشناکم ولیکن از دست ما کاری ساخته نیست چه میشود کرد؟ چندین ماه است که میجنگیم، این جنگ سوم است. توشه ما به ته کشیده، مردم همه گرسنه هستند. تاکنون ایستادگی کرده‌ایم. مترس، خدا بزرگ است این‌باره پیروزمند خواهیم شد. مگر نشیندی هیچ دو نیست که سه نشود؟ لشکر ما آراسته است کاری از پیش نخواهند برد. در شهرهای دیگر که بدست تازیان افتاده شورش کرده‌اند. اگر ما بتوانیم دوسه روز دیگر ایستادگی بکنیم دیلمیان[۱] با توشه و اندوخته بکمک ما خواهند آمد... نه، شهر راغا بدست دشمن نمیافتد آتش یزدان از ما نگاهداری خواهد کرد[۲] تو بیهوده بخودت آزار مده.

پروین – جنگ... کشتار... خون.. !

چهره‌پرداز با حرارت – هرچه در راه جنگ با تازیان داده باشیم کم است ایران چندین بار میدان تاخت‌وتاز بیگانگان شد هیچکدام به‌اندازه تازیها بما چشم زخم نزدند. هستی ما را بباد دادند، دزدیدند، آتش زدند، کشتند. آه تو نمیدانی... تو هنوز بچه بودی که گریخته آمدیم به راغا. من این خانه را دور از هیاهو و جنجال گرفتم تا دل‌آسوده چهره‌پردازی بکنم. اگر همان دستگاه پیش برپا بود من یکی از

چهره‌پردازان دربار بودم... همه این پرده‌هائی که


  1. بقول تاریخ‌نویسان اهالی دیلم با اهالی ری در جنگ با عربها دست‌بیکی شده بودند.
  2. آتشکده ری معروف بوده.