برگه:Parvindoxtaresāsān.pdf/۱۲۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

۱۲۸
سامپینگه

روزی برحسب قانون غیرقابل نقضی با او متحد خواهد گردید او را دوست میداشت ولی اصولا از اصطکاک با مردان واهمه داشت و از تصور آن پریشان‌خاطر میگردید. آیا با دیگران تفاوت نداشت؟

باری در این شهر بنگالور او آزادی بیشتری پیدا کرد و باغ نباتات موسوم به لعل‌باغ، کنج دنجی در مقابل دریاچهٔ مصنوعی‌ای که شاخسار بسیار و گل و ریاحین بی‌شمار بر آن احاطه داشت برای خود یافت. دو قو بآرامی روی آب سبزرنگ آن در گردش بودند و در آنجا خود را تسلیم تصورات و تخیلات تفریحی خود کرده بکشور عجایبی که در آن بآرامی افکار راجعه بخدایان و قهرمانان همچنانکه در خاطرش تجسم یافته بود جولان داشت بازگشت. مثل اینکه بدنهای قوی و عملیات قهرمانی آنان را در صحنه‌های پرآشوب و عجیبی می‌بیند و افکار آزاد طفولیت و ماجراجویانه‌ای با آن توأم شده بود.

یک فکر خیال او را مشوش میداشت... .

حال خواهرش رو بسختی نهاد و شوهرش او را ببیمارستان وانیویلاس فرستاد و سامپینگه در اطاق عمومی بر بالین او می‌نشست و غالباً برای سرگرمی او از سرزمین گلمرگ صحبت میداشت ولی خواهرش از شدت درد رغبتی بشنیدن آن داستان نشان نمیداد.

این اقامت در بیمارستان وضعیتی برای سامپینگه ایجاد کرد که خودش حدس نمیزد. بوی قبول که در تمام راهروها پیچیده بود و رفت‌وآمد پرستاران و خانم حکیم انگلیسی با آن فیس‌وافاده و آن بهداشت طبی بیمارستان و خود بیماران و