پرش به محتوا

برگه:Parcham-kasravi-01-01.pdf/۳۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
—۲۷—

نیز خامی بسیار از خود نشان دادند زیرا گذشته از آنکه تنها آک فارسی را در آمیختگی با کلمه های بیگانه می شناختند و از آکهای دیگر آن ناآگاه می بودند در برگزیدن کلمه ها نیز جز یکراه کجی نمی پیمودند. زیرا بجای آنکه به توانا گردانیدن زبان کوشند و پایه هایی (قاعده) در آن پدید آورند، تنها در برابر یک کلمه کلمه دیگری می گزاردند که این خود رفتار کج میباشد.

مثلاً یکی از کلمه هاییکه گزارده اند «فراخواندن» میباشد که می نویسند به معنی «پس خواندن مأمور» است. در جاییکه در فارسی خود «پس خواندن» می بود ما نمیدانیم چه نیازی بکلمه دیگری (بهمان معنی) می باشد. از آنسوی «فرا» یکی از پیشوندهاست که در بسیار ج بکار می رود و آنان می بایست معنای این را روشن گردانند که در همه جا بآن معنی آورده شود. نه اینکه تنها «فراخواندن» را بگیرد و برایش یکمعنای ویژه ای گزارند. «فرا» را در اینجا بمعنی «پس» گرفته اند، در حالیکه در «فراهم نشستن» و «فراگرفتن» و بسیار مانندهٔ اینها آن معنی بسیار ناسازگار است.

یک کلمه دیگر که گزارده اند «درآمد» است که بمعنی «دخل» می باشد و از پیش از این در زبانها روان می بود. ولی به آخشیج آن که «خرج» باشد «هزینه» گزارده‌اند. در حالیکه اخشیج درآمد «در رفت» است و این خود یک کلمه شاینده می‌باشد. چنانکه در عربی «دخل» و «خرج» و در ترکی «گلیر» و «چخار» و در انگلیسی income و outgo گفته می شود بایستی در فارسی نیز درآمد و در رفت گویند و هیچ انگیزه ای برای چشم پوشی از این کار اندیشیده نمیشد. از آنسوی «هزینه» همان کلمه ایست که برویهٔ «خزینه» و یا «خزانه» بیک معنای دیگری بکار میرود، و این خود بیمعنی است که رویه کهن کلمه ها را بگیرند و در یک معنی جدایی بکار برند.

یکی دیگر کلمه «دادرس» است که بجای «قاضی» برگزیده اند. در حاییکه «دادرس» در زبان مردم کسیست که چون یکی داد میزند و یاوری میخواهد بیاری او شتابند «بداد کسی رسیدن» بمعنی یاری کردنست نه بمعنی فضاوت بهر حال «دادرس» برای «قاضی» یک نام «مجازی» است، و ما نمی توانیم در زبان بکلمه های مجازی بس کنیم. این بسیار ناستوده است که در فارسی برای