برگه:Parcham-kasravi-01-01.pdf/۲۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
—۱۹—

خود را ببازار برده یکجفت کفش پانصد ریال و یکجفت جوراب به بیست ریال و یک کلاه بسیصد ریال خریده، بادلی پردرد و دستی تهی بخانه برمیگردند، کسانی که هزار ریال ماهانه میگیرند و باید هزار و پانصد ریال کرایه خانه پردازند، کسانی که سه یا چهار فرزند میدارند و باید بهر یکی هزار و پانصد ریال داده یکدست رخت بخرند، اینها را نیک خوانده بدانند که انگیزه این بدبختیها چیست.

باید دانست مردمیکه در یکجا می‌زیند و یک توده‌ای پدید می‌آورند، این یک کار ساده‌ای نیست و شرطهایی دارد:

نخست باید آرمانهای همگانی در میان باشد که آنان را بیکدیگر بستگی دهد و یک توده شان گرداند. هر گروهی که در یکجا گرد آیند توده شمرده نشوند. توده آن را گویند که در میانه شان بهمبستگی باشد.

دوم باید معنی راست زندگی را بشناسند و یکراهی را همگی در پیش گیرند.

با این شرطهاست که یک مردمی زندگانی توده‌ای توانند داشت و از زیستن با همدیگر بهره از آسایش و خرسندی توانند یافت. یکمردمی، بیست ملیون یا بیست تن، چون در سرزمینی گرد آمده‌اند نخست باید آن سرزمین را خانهٔ خود شناخته این بدانند که هر چه آن را آبادتر گردانند بهره از آسایش و خرسندی بیشتر خواهند یافت و دست بهم داده بآبادی آن کوشند. و با یکدیگر پیمان بسته بنگهداری آن از چیرگی بیگانگان آماده ایستند. با این همدستی و پیمان بندیست که آنان بیکدیگر پیوسته یک توده توانند بود. سپس باید این بدانند که آسایش هریکی از آنان جز در آسایش همگان نتواند بود. و هر یکی همیشه در بند آسایش همگان باشد، و اگر یکایک مردم این فهم را نداشتند و این پروا را نکردند قانونهایی در میانشان روان باشد و هر کس را بمرز خود آشنا گرداند، و خردمندانی از میان ایشان مردم را به پیروی از آیین و قانون برانگیزد.

اگر یک مردمی اینها را نداشتند از گرد آمدن ایشان در یکجا جز رنج و آسیب پدید نخواهند آمد. زیرا هر یکی همچون مار و کژدم دیگران را خواهد گزید و یا همچون گرگ و سگ همدیگر را خواهند درید.

ببینید: گردان تاراجگر اگر بسر خود باشند چه رفتاری با یکدیگر کنند. شاهسوتان اگر آزاد باشد چه آسیب و گزندی بیکدیگر یابمردم رسانند. اینها