پرش به محتوا

برگه:One Thousand and One Nights.pdf/۱۰۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
–۹۸–

لوقا معنی رجز را ندانست ولی از برای تعظیم صلیب که بر روی او نصب کرده بودند دست بر روی خویشتن مالیده دست خود را ببوسید و نیزه بسوی شرکان حوالت کرد شرکان حمله او را رد نمود پس از آن زوبین گرفته بسوی شرکان بینداخت چون شهاب ثاقب برفت مردم فریاد بر کشیدند و بشرکان بترسیدند چون زوبین بشرکان نزدیک شد شرکان آنرا بهوا اندر بربود مردم از آن جلادت بحیرت در ماندند پس شرکان آن زوبین را با همان دست که ربوده بود چنان باهتزاز آورد که نزدیک شد دونیمه شود و بر هوا بینداخت بدانسان که از دیده غایب شد و با دست دیگر زوبین را بگرفت و بسوی لوقا بینداخت لوقا نیز خواست که آنرا چنانکه شرکان ربوده بود برباید شرکان بشتاب هر چه تمامتر زوبین دیگر بدو بینداخت و بمیان صلیب که بر روی لوقا نقش کرده بودند بر آمد در حال جان بمالک دوزخ سپرد چون کفار دیدند که لوقا بن شملوط کشته شد روی خود را طپانچه زدند و استغاثه براهبان دیرها بردند چون قصه بدینجا رسید بامداد شد و شهرزاد لب از داستان فروبست

چون شب نود و یکم برآمد

گفت ای ملک جوانبخت کفار بر سر و روی خود بزدند و استفاثه براهبان دیرها کردند پس همه در یکجا گرد آمدند و تیغها و نیزه ها بکف آوردند و از برای خون ریختن هجوم آور شدند هر دو لشکر بهم ریختند سینه های یلان جولانگه سم اسبان شد و مغز شجاعان غلاف شمشیر دلیران گشت همی زدند و همی کشتند تا از کار بماندند و جهان را ظلمت شب فرو گرفت آنگاه هر دو اشگر از هم جدا شدند و دلیران از بسیاری زدوخورد چون باده نوشان مست و مدهوش بودند و از کشته در روی زمین پشته بود و از لشگریان بسیار کس مجروح افتادند پس از آن ملک شرکان با برادرش ضوء المکان و حاجب و وزیر دندان در یکجا نشستند شرکان گفت حمد خدا را که هلاکت بکافران روی نموده ضوء المکان گفت پیوسته باید شکر خدا بجا آوریم که پس از قرنها کردار تو با لوقای ملعون در زبانها گفته خواهد شد پس شرکان با حاجب گفت که بیست هزار سوار با وزیر دندان بردار و بکنار دریا شو و در گودالهای کنار دریا پنهان شوید چون کفار که در کشتی نشسته اند بدر آیند و لشگر ما با ایشان جنک کنند و روی از جنگ بر تافته چنان مینمایند که شکست خورده اند آنگاه لشکر کفار چیره گشته لشگریان ما را تعاقب خواهند کرد پس شما از کمین بدر آئید و بر ایشان حمله آورید و نگذارید که بسوی دریا باز گردند حاجب فرمان بپذیرفت در حال وزیر دندان را با بیست هزار سوار برداشته روانه گشتند چون صبح بدمید کفار بکنار دریا برآمدند و سوار گشته اسب براندند و قصد کر و فر کردند و تیغها و سنان نیزه ها درخشان گشت و آسیای مرک بمردان و دلاوران همیگشت و سرها از تن پریدن همی گرفت زهره ها بترکید و اسبان در خون فرورفتند و سپاه اسلام صلوات و سلام برسید انام فرستادند و به ثنای ملک علام مشغول بودند و اما لشکر کفار به صلیب و زنار ثنا میگفتند پس