برگه:Montazem Naseri3.pdf/۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
( ۴ )

او امیری بود پادشاه‌نشان بمَعاضدت شمشیر و مُساعدت تدبیرش دولت علیّه صفویّه را استقامت و استحکام تمام حاصل بود پس از شهادت او مظهر جلال خداوند قهّار نادرشاه افشار چندی بهتک و فتک و حرق و خرق ممالک ایران و ترکستان و هندوستان را برآشوفته ایران را ویران گذاشته درگذشت برحسب قاعدهٔ روزگار که (بنوبت‌اند ملوک اندرین سپنج سرای) نوبت سلطنت موروث بمحمد حسنخان فرزند رشیدخان سعید رسید و او پادشاهی مؤدّب نفس مجرّب عقل بود خصایل ملکی با کمال انسانی جمع داشت بطیب خلق و زیب خلق و عقل کافی و عدل وافی در اندک مدّت ممالک عراق و فارس و آذربایجان چون قلوب جمهور ناس مسخّر و مغلوب ساخت پس از انصراف مهلت و انصرام مدّت بر عادت زمانهٔ نا پایدار زمانش بسر آمد و زمانه پدر بضمان پسر آمد و از آن پادشاه هفت پسر خلف ماند هر یک در اقتحام و اصطلام مقاتل لشکری و مقابل کشوری پدر نامدارم حسینقلیخان ملقب بجهانسوز شاه و عمّ تاجدارم محمّدشاه که در روضهٔ رضوان قرار و دم بدم رحمت یزدان بر روح پاکشان نثار باد اختر یک برج و گوهر یک درج در عرصهٔ ممالک شایان تخت و تاج و از سلاطین زمان ستانندهٔ رخت و باج مانند یوسف و ابن یامین از یعقوبیان محسود برادران گشتند[۱] زناد ظلم و عناد زندواری و چهره عدل و انصاف در پردهٔ متواری ماند عمّ تاجدارم در شهر شیراز چون بیژن اسیر چاه و پدر شمشیر گذارم تا از چاه بجاهش نشاند مغفر سر بر تاج زر کمان و کمند بر حمایل گهر نطاق شمشیر بر کیانی کمر نمد زین بر خسروانی بستر برگزیده دستان‌وار داستانهای مردی و مردانگی در روزگار بیادگار گذاشت

  بروز و شب پی رزمش نه رُوز بود و نه شب ز ماه و خور پی بزمش نه خواب بُود و نه خور  
  بچابکی و دلیری چنو سوار ندید اگر چه پور پشنگ و اگر چه رُستم زر  
  همیشه تیرش پیش از خیال در دل خصم بفرق تیغش پیش از نهادن مغفر  

عاقبت بهمان اختلاف بشهادت سعادت یافت پس از تبدیل چندی از لیل و نهار و تحویل این دو شتابنده بیمدار (اقبال را بوعده وفا کرد روزگار) کریمخان زند که باعث آن کار ناپسند بود از ادمان شراب و ایمان خراب چون نقش بر آب و موج سراب از هستی ناچیز ماند از تخت بتخته رفت و از گاه بخاک سیاه خفت

  از محاق قضا بروُن شد ماه وز عری خطر برون شد شاه  

عمّ نامدارم از شهربند شیراز چون شاهباز بجانب آشیان بپرواز آمد دواسبه راه مازندران گرفت انتهی

مرحُوم میرزا ابوالقاسم قایم‌مقام از وزراء و ارکان دولت خاقان علیّین مکان فتحعلی‌شاه طاب‌ثراه در کتاب شمایل خاقان گوید ایل جلیل قاجار را نسب بترک بن یافث و اغوزخان می‌رسد و شرح مبسوطی در این باب مینگارد که خلاصه آن از قرار ذیل است

واقدی گوید ترک بن یافث با کیومرث بن جهان ایران معاصر بوده و هر دو در یک عصر واضع رسم سلطنت شده‌اند بعد از آن بعضی از اولاد سام و حام در ممالک یمن و هند و حبشه و شام دارای داعیه اقتدار و احتشام گردیدند بنابر مسطورات تواریخ ترک بن یافث اوّل خانان ملک مشرق است و از نسل او چهار فرزند بوُجود آمد بزرگتر از همه فودک بود که در کودکی در ساحل رود سنلوک صید ماهی نمود لقمهٔ چند تناول فرمُود اتّفاقا پارهٔ گوشت بریان از دست او در قطعهٔ زمینی شور افتاد چون آنرا برگرفت آلوده بنمک شده بُود ذائقهٔ او را از طعم نمک خوش آمد وقت شام صورت حالرا بعرض پدر رسانید و خاص و عام را بعد از آن میلی تمام باستعمال نمک حاصل شد و معدن نمک از ترکان پدید آمد. بالجمله رأیت اقتدار

ترک در تمامی ملک پدر و املاک برادران چنان افراخته گشت که با آنکه ایشان مانند غز و خلّخ و چین و سقلاب را مالک

بودند
  1. بر این اختلاف چندی امور سلطنت و استیلای بر ممالک مهمل و کار دولت و ملکت مختل ماند اختر ایرانیان تیره و دشمنان چیره