پرش به محتوا

برگه:MaskhKafkaHedayat.pdf/۱۱۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
مسخ

میخواندند و سیگار میکشیدند روی صندلی یله داده بودند. گوش آنها بصدای ویلون تیز شد. برخاستند و تک پا نزدیک در دالان جمع شدند و پهلوی هم ایستادند. با وجود همهٔ احتیاطی که کردند در آشپزخانه صدای آنها شنیده شد زیرا پدر بلند گفت: «اگر ویلون مزاحم آقایان است دیگر نمیزنند» آقای وسطی جواب داد: «برعکس اگر خانم کوچک مایل باشند که بیایند در اطاق ناهارخوری پیش ما راحت‌تر خواهند بود چون وسایل آسایش مهیاتر است.» پدر مثل اینکه خودش نوازنده بود گفت: «البته که اینطور است.» آقایان وارد اطاق شدند و انتظار کشیدند. پدر با سه‌پایه آمد و مادر با نت موسیقی و خواهر هم با ویلون. خواهر به آرامی قطعات موسیقی را آماده کرد، پدر و مادر که برای اولین مرتبه اطاقشان را اجاره داده بودند در تواضع و تکریم نسبت به مهمانان زیاده‌روی میکردند. روی صندلیهای خود نمی‌نشستند از ترس اینکه مبادا مهمانان برنجند. پدر

۱۱۱