بیتالمال گردد، و به اطلاع امنای منتخبین به مخارج مکتب و مواجب معلم صرف شود.»
البته این مدینهٔ فاضله در حد اقتصاد محدود روستایی و دنیای محدود روستا محدود است، و در آن از صنعت و نیروهای تولیدی صنعتی اثری نیست. ولی کتاب گاه از محدودهٔ روستا خارج میشود و میگوید اگر ما ذبح قربانی و تأدیهٔ فطریه را که دو فقره از احکام اسلامی است، به شکل کنونی موقوف کنیم و آن را تحت نظم و قاعده در آوریم «بعد از ده سال در وطن ما لفظ فقیر محتاج فطره تکلم نمیشود. آن وقت از این دو مبلغ ثروت ملتی، قربانی و فطره، خزانهها در هرجا احداث گردد؛ کسبه و زارعین از آنجا استقراض بیفایض کنند، امور و صنایع خود را وسعت دهند، دخل خود را بیفزایند، حاصل خود را به متمولین بیانصاف به قیمت نازل سلم نفروشند، املاک مایهٔ معیشت خودشان را به رهن بیع لازم نگذارند، در همهٔ دهات مکاتب و مدارس بسازند، اطفال را مجاناً تعلیم بدهند.» و سرانجام «از ترشح این قطرات رسوم اسلام دریای استغنای آینده و امواج سعادت و رفاهیت حال عموم فقرا، و در صورت رفع احتیاج، انتشار یک نوع دیانت معنوی و دفع مناهی و ملاهی و رفع اکثر معایب مولد ضرورت» پدید آید.
اما نویسندهٔ کتاب، که فکری انسانی و اندیشهای دورپرواز و جهانشمول دارد، از این نیز در میگذرد و بشریت را از قول «زردشت روحالله» بشارت میدهد که به جای سواری با شتر و الاغ و اسب و عراده در آینده قانون طیران را تعلیم میکنم و سرعت طیالارض را نشان میدهم؛ در آن زمان ابنای بشر معنی وقت و مسعودی نشاء فیض را میفهمند، از حیات خود مستفیذ میشوند، ایجاد ماهیت خودشان را اعتراف نمایند، بنی نوع خود را مخلوق یک خالق و مأمور یک آمر واحد میدانند. اختلاف صوری به اتحاد معنوی تبدیل