در ایران ملاک باشد. همه اراضی شخصی یا خالصهٔ دیوانی باید به تبعه فروخته شود که خود تبعه مختار و مالک باشد. آن وقت سرحد اراضی با نقشه و خریطه معین گردد و دست اجحاف متنفذین بسته شود.» طبیعی است که وقتی دهقان دانست که حاصل رنج او اسباب زحمتش نخواهد شد و برعکس بر رفاه زندگی او خواهد افزود به کاشتن محصولات باب بازار و نگهداری دامها دست خواهد زد، سپس برای نقل آنها به بازارهای فروش راه خواهد ساخت، و برای رونق بیشتر کار خود به تحصیل خواهد پرداخت، همان طور که مردم ده بایسنقور با تشکیلات آرمانی خود کردند:
این ده «سه هزار نفر جمعیت دارد. روغن خوب و زیاد از این ده بیرون میبرند. ششصد خانوار اقلا دو گاومیش دارند، و اقلا ماهی دو خروار روغن درست میکنند. محض اینکه تبعه روغن و سایر حاصل خودشان را به سلم نفروشند، ارزان ندهند، به ضمانت پانزده نفر ریش سفید سیصد تومان استقراض نموده برای خودشان بیتالمال درست کردهاند. به قدر احتیاج هر کس قرض میدهند. این احتیاج بیشتر وقت دادن مالیات است؛ از هر کس دارد میگیرد، ندارد از بیتالمال قرض میدهد، جمع میکند، یکدفعه میبرد تحویل داده قبض میگیرد. گاهی کسی دختر به شوهر میدهد یا به پسر عروسی میکند، برای سی و چهل تومان در به در میافتاد؛ مال خود را به نصف قیمت، بعضی گامیش خود را که مایهٔ معیشت اوست، میفروخت. بعداز درست شدن بیتالمال همهٔ اینها موقوف شده، مردم در خود ده رفع احتیاج میکنند. هیچکس حیوان خود را نمیتواند بفروشد. همین یک فقره بیتالمال هرساله هزار تومان ثروت جماعت را برافزوده.» و کدخدای بایسنقوز میافزاید که «حالا در خیال افتتاح یک مکتب خوب هستم. میخواهیم مالیات مخصوص از هر خانه سالی یک تومان بگذاریم که پول داخل