این برگ همسنجی شدهاست.
— ۲۱۴ —
گر چه لایق نبود دست من و دامن تو | هر کجا پای نهی فرقِ سر آنجا دارم | |||||
گر بمسجد روم ابروی تو محراب منست | ور بآتشکده زلف تو چلیپا دارم | |||||
دلم[۱] از پختن سودای وصال تو بسوخت | تو من خام طمع بین که چه سودا دارم | |||||
عقل مسکین بچه اندیشه فرادست کنم؟ | دل شیدا بچه تدبیر شکیبا دارم[۲]؟ | |||||
سر من دار که چشم از همگان در[۳] دوزم | دست من گیر که دست از دو جهان وادارم | |||||
با توام یکنفس از هشت بهشت اولیتر | من که امروز چنینم غم فردا دارم[۲]؟ | |||||
سعدی خویشتنم خوان که بمعنی ز توام | که بصورت نسب از آدم و حوا دارم |
۳۸۹– ق
باز از شراب دوشین در سر خمار دارم | وز باغ وصل جانان گل در کنار دارم | |||||
سرمست اگر بسودا بر هم زنم جهانی | عیبم مکن که در سر سودای یار دارم | |||||
ساقی بیار جامی کز زهد توبه کردم | مطرب بزن نوائی کز توبه عار دارم | |||||
سیلاب نیستی را سر در وجود من ده[۴] | کز خاکدان هستی بر دل غبار دارم | |||||
شستم بآب غیرت نقش و نگار ظاهر | کاندر سراچهٔ دل نقش و نگار دارم[۵] | |||||
موسی طور عشقم در وادی تمنا[۶] | مجروح لن ترانی چون خود هزار دارم | |||||
رفتی و در رکابت دل رفت و صبر و دانش | بازآ که نیم جانی بهر نثار دارم[۷] | |||||
چندم بسر دوانی پرگاروار گردت | سرگشتهام ولیکن پای استوار دارم[۸] | |||||
عقلی تمام باید تا دل قرار گیرد[۹] | عقل از کجا و دل کو تا برقرار دارم[۱۰]؟ |
- ↑ جانم.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ در نسخ قدیم این بیت نیست.
- ↑ بر.
- ↑ نه.
- ↑ این بیت در نسخ بسیار قدیم نیست.
- ↑ تجلی.
- ↑
گرمست با جمالت بازار خوبرویان بگذر که نیم جانی بهر نثار دارم - ↑
آن نقطهام که گردم دائم بسر چو پرگار سرگشتهام ولیکن پای استوار دارم - ↑ گویند مرد عاقل دل برقرار دارد.
- ↑ در یک نسخه این بیت هم هست:
اندر امید وصلش کاوردهام تقاضا جان و روان و دل را در انتظار دارم