این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
— ۲۰۵ —
که گر سنگش زنی جنگ آزماید | ورش تیمار داری گله پاید[۱] |
نمیرد گر بمیرد نیکنامی | که در خیلش بود قائم مقامی | |||||
چو در مجلس چراغی هست اگر شمع | بمیرد، همچنان روشن بود جمع |
هیچ دانی که چیست دخل حرام | یا کدامست خرج نافرجام | |||||
بگدائی فراهم آوردن | پس بشوخی و معصیت خوردن |
نشنیدم که مرغ رفته ز دام | باز گردید و سرّ گفته بکام | |||||
مرغ وحشی که[۲] رفت بر دیوار | که تواند[۳] گرفت دیگر بار | |||||
رفتگان را بلطف باز آرند | نه بجنگش بتر[۴] بیازارند |
زخم بالای یکدگر بزنند | بخراشند و مرهمی نکنند | |||||
خار و گل درهماند و ظلمت و نور | عسل و شهد و نشتر و زنبور |
چه رند پریشان شوریده بخت | چه زاهد که بر خود کند کار سخت | |||||
بزهد و ورع کوش و صدق و صفا | ولیکن میفزای بر مصطفی | |||||
از اندازه بیرون سپیدی مخواه | که مذموم باشد، چه جای سیاه[۵] |
دشنام تو سر بسر شنیدم | امکان مقاومت ندیدم | |||||
با مثل تو کرده به مدارا[۶] | تا وقت بود[۷] جواب ما را |