البته سیر افکار انقلابی علمی و مدنی و اجتماعی و سیاسی مغربزمین بسوی ممالک اسلامی مشرق بطئی بود و بمقتضای موقع جغرافیائی نخست به عثمانی و مصر نفوذ کرد و بعضی رفت و آمدهای اروپائیان بایران تأثیر مدنی که امروز بآن مغربیشدن (Westernization) گفته میشود نداده است؟
مخصوصاً روابط ایران با ملل و دول اروپائی قبل از عهد فتحعلیشاه قاجار ظاهراً دارای هیچگونه تأثیر مدنی و فکری در ایران نبوده است. استیلای پرتگالیها به سواحل خلیج فارس در اوایل قرن دهم (۹۱۳) تا نیمه اول قرن یازدهم (۱۰۳۲) و هولندیها در اوایل قرن یازدهم (از سنه ۱۰۱۹ تا اواسط قرن دوازدهم) و مراودات آنها منشأ چنان تأثیرات و نتایجی نبوده و البته استیلای انگلیسها به هندوستان از اواخر قرن دوازدهم باین طرف و پیشرفت روسها در شمال کوههای قفقاز و سواحل دریای سیاه و جنگهای آنها با عثمانیها مانند امواجی که از دور مشاهده شود در ایران یعنی در محافل هیأت حاکمه بکلی خالی از اثر نبوده است.
سیاست پرتگالیها در ایران و خاصه در خلیج فارس با خشونت و متجاوزانه بوده است ولی روش هولاندیها هم عاقلانه و هم با قدرت بیشتر و هم بادوام بوده و معامله آنها نسبتاً عادلانه بود و نشانهٔ آن امتیازات و حقوقی است که آندولت در خاک خودش بموجب فرمان مورخه دو رجب ۱۰۴۰ باتباع ایران داده است که آن امتیازات کاپیتولاسیون نامیده شده است. ورود هیأتهای سیاسی اروپائی بایران و هیأتهای مبشرین مسیحی در اواخر قرن دهم و مخصوصاً در اوایل قرن یازدهم و همچنین چندین نفر از سیاحان اروپائی معروف و دانا مانند شاردن و دیگران و استقرار بسیاری از آن هیأتها در اصفهان در عهد صفویه و فعالیتهای مدنی