برگه:Karimsanjabi.pdf/۶۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
سنجابی (۱)
– ۴ –

باری روانه تهران کردند. این عمل کلنل فلیچر در تهران انعکاس شدید پیدا کرد. حتی بعضی از توده‌ای‌ها در آن‌موقع به سراغ من آمدند. این کیفیت سال اولی بود که من مواجه با آنها شدم. در سال بعد، انتخابات دوره چهاردهم شروع میشد. در انتخابات دوره چهاردهم شاه واقعاً میخواست که یک عده عناصر ملی و جوان‌های تحصیل‌کرده وارد مجلس بشوند. بنده روزی در منزلم بودم. تلفنی به من شد و یک افسری از من خواهش کرد که به دیدن من بیاید. او سر شب به دیدن من آمد. این افسر آقای حسین فردوست بود که گویا در آن تاریخ درجه ستوانی داشت و گفت: «اعلی‌حضرت می‌خواهند شما را ببینند و من امشب آمده‌ام که شما را آنجا ببرم». گفتم بسیار خوب. به خانم هم جریان را گفتم که بداند و اطلاع داشته باشد که شب من به کجا می‌روم. برای اینکه نمیدانستم نتیجه‌اش چه خواهد بود. همراه او در اتومبیل او به سعدآباد رفتیم. از یکی از خیابان‌ها که خیابان دربند باشد، وارد یکی از عمارت‌های متصل به سعدآباد شدیم و در یک سالنی مرا نشاندند و اعلی‌حضرت هم به آنجا وارد شد و این دفعه اولی بود که با ایشان مواجه میشدم. خوش‌رو و خوش‌صحبت و خیلی گرم با من صحبت کرد و نظریات سیاسی مرا خواست. من گفتم که باید تمام کوشش ما بر این باشد که دولتی از رجال ملی مقاوم به وجود بیاوریم که آنها در برابر توقعات بی‌رویه خارجی‌ها بتوانند به نفع ایران مقاومت بکنند و تسلیم و آلت و عمال آنها نباشند. بعد گفتم که اگر بشود در این مجلس که انتخاباتش جریان دارد یک عده‌ای از افراد آزادی‌خواه و میهن‌دوست وارد بشوند، نیروی استقلال‌طلبی ملی قدرت خواهد گرفت. به‌علاوه، به شاه هم گفتم که من اطلاع دارم و میدانم که یک عده‌ای از افراد و دسته‌ها دشمن شما هستند و خارجی‌ها هم شاید نسبت به شما اطمینان نداشته باشند ولی آنهائی که وطن‌دوست هستند، علاقه‌مند به حفظ شما هستند. به من گفت: «شما چرا در انتخابات شرکت نمیکنید؟» گفتم من در کرمانشاه زمینه دارم. گفت: «بروید کرمانشاه فعالیت کنید و من در تهران هم کوشش میکنم که یک عده‌ای ازجوانان و افراد وطن‌دوست انتخاب شوند». میدانم که او در آن دوره در انتخابات دکتر رضازاده شفق و در انتخاب مهندس فریور در تهران مؤثر