پرش به محتوا

برگه:Karimsanjabi.pdf/۶۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
سنجابی (۱)
– ۳ –

حال برگردیم بر سر مطلب. وقتی که پیغام استاندار رسید من به شهر برگشتم و به دیدار مجدد او رفتم. او با حالت نگران نظریه آن کلنل انگلیسی به نام کلنل فلیچر را بیان و به او تلفن کرد و از من خواهش نمود که بروم و او را ببینم. روز بعد بنده به دیدن آن شخص رفتم. کلنل فلیچر بلافاصله به من گفت: «شما به کرمانشاه چرا آمدید؟» گفتم شهرم هست، وطنم هست، خانواده‌ام هست، ایلم هست. گفت: «نه، شما اینجا آمده‌اید که علیه ما خرابکاری کنید». بنده جوابی که به او دادم این بود که من اگر هم دشمن شما باشم، اما خدمت‌گزار وطنم هستم. من کاری میکنم که به نفع مملکتم باشد و وقتی من به نفع مملکتم نمیدانم که علیه شما اقدامی بکنم چرا میکنم. گفت: «شما در جنگ بین‌الملل گذشته پدرتان، عموهایتان و ایلتان با آلمانیها و عثمانیها همکاری میکردند و خود شما هم الان دارید همین کار را میکنید». گفتم که این را شما از روی اطلاع میگویید یا از روی قیاس و گمان. اگر اطلاعی هست آن منبع اطلاع و دلیل‌تان را به من ارائه بدهید. اما اگر از روی قیاس میگویید صحیح نیست. اوضاع جنگ بین‌الملل گذشته با این جنگ تفاوت زیاد دارد. در آن جنگ عثمانیها با شما مخالف بودند و عثمانی به عنوان یک دولت اسلامی تبلیغ اتحاد اسلام میکرد. علاوه بر این در آن زمان دولت روس یک دولت متجاوز تزاری بود که ملت ایران همه علیه آن بودند. در آن زمان در داخل ایران و خارج از ایران افرادی که امروزه با شما همکاری میکنند مثل سلیمان میرزا و تقی‌زاده و دیگران علیه شما بودند و بعد بر فرض پدر من و خانواده من در آن‌وقت بنابر مقتضیات آن زمان علیه شما بودند، با حالا و با من چه ارتباط دارد؟ الان اوضاع و احوال، اوضاع و احوال دیگری است. من اگر هم مخالف شما باشم و از شما هم نفرت داشته باشم، اما فکر این میکنم که روی محاسبه نیروهای دنیایی در این جنگ که نقشه را هم به او نشان دادم، شما پیروز خواهید بود. بنابراین آیا این بی‌عقلی نیست که من بخواهم یک عده‌ای از مردم ایران و یا عشایر ایران را به کاری وادار بکنم و با همراهی با یک دولتی که میدانم سرانجام مغلوب خواهد شد. با اینکه تمام استدلال من منطقی بود، آن مرد با نهایت بی‌عقلی و با نهایت خشونت روز بعد داد بنده را سوار یک کامیون