این فکر و این نهضت انقلابی جدید که در روسیه به وجود آمده از لهستان تا افغانستان، سلسله زنجیره دفاعی به وجود بیاورند. بنابراین لازم بود که در ایران یک نیروئی به وجود بیاید که از یکطرف هم از بروز و ظهور سازمانها و حرکتها و هیجانهای انقلابی و آزادیخواهی و استقلالطلبی جلوگیری کند و هم از طرفی، سدی در برابر رسوخ این فکر انقلابی باشد که در شوروی به وجود آمده است. از همان آغاز مشروطیت و در جریان جنگهای جهانی اول بر مشروطیت ایران لطمات بزرگ وارد آمده بود، جریان مهاجرت به کلی بیاثر، احزاب پراکنده و بیاعتبار شده و از مشروطیت نتایجی که انتظار میرفت حاصل نشده بود. معذلک این امید و یقین بود که اگر در پایان جنگ نیروهای خارجی از ایران بروند، با جوّ استقلالطلبی و آزادیخواهی و بهخصوص با تجربیاتی که از انقلاب سوسیال دموکراسی آلمان و انقلاب روسیه به وجود آمده بود، نهضت آزادیخواهی و استقلالطلبی مردم به کیفیت دیگری احیاء بشود و در واقع، نهضت مشروطیت را تکمیل بکند. با توجه به این نکته این اندیشه برای کارگردانان انگلیسی که در آن تاریخ ایران را تحت اشغال نظامی خود داشتند، قوّت گرفت که باید در ایران یک حکومت مقتدر ولی انقلابینما بر سر کار بیاورند. حکومتی که بتواند خودش را در مقابل مردم به یک صورت ترقیخواه نشان بدهد، تصمیم یا بهتر بگوییم توطئه بر این قرار گرفت که این حکومت بر اثر یک کودتا به وجود بیاید. چون نیروی ژاندارمری به علت سوابقی که با ملیون داشت، مورد اعتماد نبود. بنابراین میبایستی این کار به وسیلهی قزاقها صورت بگیرد. در میان قزاقها در آن زمان افسرانی سابقهدارتر و با درجه بالاتر از رضاخان بسیار بودند. بسیاری اشخاص از رهبران سیاسی و مذهبی ما معتقد هستند که رضاخان را که از اول انگلیسها برگزیدند، تمام مراحل آینده او را پیشبینی کردند. مثل اینکه پیشبینی شده بود که ایشان باید اول به عنوان رئیس دیویزیون قزاق، بعد به عنوان وزیر جنگ، بعد به عنوان نخستوزیر، بعد به عنوان خواهان جمهوریت فعالیت بکند تا به پادشاهی و دیکتاتوری برسد. ولی اینها به نظر من ناشی از سادهلوحی و ناشی از اتکالی بودن ما و ناشی از عقدهها و کینههائی است که در ما نسبت به خارجیها و
برگه:Karimsanjabi.pdf/۲۴
ظاهر