برگه:Karimsanjabi.pdf/۱۷۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
سنجابی (۱)
– ۹ –

- هیچ. هنوز جبهه ملی در این زمان تشکیل نشده بود.

س- تشکیل نشده بود ولی جلساتی داشتید.

ج- جلساتی به طور مهمانی خصوصی چندنفری، گاهی آن ناهار ماهی یک‌بار، در این‌باره وارد مذاکره و بحثی نمی‌شد. درواقع، حقیقتش هم این بود که در جبهه ملی خوش‌بینی نسبت به سپهبد بختیار وجود نداشت و هیچ‌کس حاضر نمی‌شد به دام او بیافتد و هیچ‌کس حاضر نمی‌شد درباره‌ی رابطه‌ی با او پیشنهاد و یا اظهارنظری بکند.

س- ولی من این سؤال را از این نظر می‌کنم که در مه ۱۹۶۵ وقتی من در نیویورک بودم یک آقایی به نام جمشید بختیار که یکی از اقوام نزدیک بختیارها بود، کوشش زیادی داشت به نام جبهه ملی محبوبیتی برای تیمسار بختیار در میان عناصر ملی به وجود بیاورد. اطلاع دیگری هم دارم که آقای عباس عاقلی‌زاده مسئولت تشکیلات جامعه سوسیالیست‌های نهضت ملی ایران که رهبرش خلیل ملکی بود، نامه‌ای از سپهبد تیمور بختیار دریافت کرده بود. آن‌موقعی که او در عراق بود، برای داریوش فروهر و آن نامه را به داریوش فروهر رسانده بود که دستگاه سازمان امنیت اطلاع پیدا کرد و او را به همین جرم دستگیر کرد. شما از آن نامه اطلاعی دارید؟

ج- نخیر. هیچ اطلاعی ندارم و حالا از جنابعالی می‌شنوم. بنده فقط استنباطم این بود که سپهبد بختیار در آن‌موقع به این هوس و سودا افتاده و در داخل ارتش عناصری را با خودش همراه کرده و توجه بر این داشته که بتواند از عناصر جبهه ملی استفاده کند، ولی جبهه‌ی ملی هیچ‌وقت چه در زمانی که او در ایران بود و چه بعد از آنکه از ایران خارج شد ارتباطی با او نداشت. در جریان فعالیت جبهه ملی دوم باز مسائلی راجع به این موضوع وجود دارد که من باید بعداً توضیحات مفصلی راجع به آن بدهم.

س- آقای دکتر برمی‌گردیم به زمان نخست‌وزیری دکتر مصدق و ورود شما به کابینه دکتر مصدق. اگر لطف بفرمایید و جریان آشنایی خودتان را با دکتر مصدق و اینکه چگونه دکتر مصدق شما را به کابینه دعوت کرد، برای ما توضیح بفرمایید.

ج- عرض کنم بنده دکتر مصدق را قبل از اینکه به اروپا برای تحصیلات بروم، در دوره‌ی