برگه:Karimsanjabi.pdf/۱۷۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
سنجابی (۱)
– ۸ –

ه کسی نوشته شده بود هیچ خبر ندارم. سپهبد بختیار از من عذرخواهی کرد و در خاتمه گفت فلان‌کس ما عقیده به شما داریم، ما به جبهه ملی…

س- همان‌موقع که مصدر کار بود؟

ج- همان‌موقعی که در مصدر کار بود. گفت: «ما عقیده‌ای به شما داریم از رفقای شما از جبهه ملی باید استفاده بشود. از همین زمانی بود که آن کمیته‌ی آفریقا و آسیا هم تشکیل شده و پیدا بود که او می‌خواهند علاوه بر همه‌ی کارها و تشبثاتش یک نوع همکاری و ارتباط هم با جبهه ملی به وجود بیاورد. ارتباط بنده و ملاقات من با او فقط همان یک دفعه بود و دیگر هم مطلبی در این خصوص بیان نشد و شاپور هم که اغلب اوقات با من بود، چیزی درباره‌ی او نمی‌گفت. البته نسبت به پسرعمویش خیلی دوستی داشت. در زمان حکومت دکتر مصدق که سپهبد بختیار سرهنگ بود و او را فرمانده تیپ کرمانشاه کردند، شاپور بختیار به من تلفن کرد و او را به منزل من آورد که در آنجا اظهار سرسپردگی و خدمت به دستگاه دکتر مصدق بکند و من هم در خدمتش از او پشتیبانی بکنم. با این نیت به منزل من آمد و به کرمانشاه رفت ولی خود او یکی از افرادی شد که در توطئه کودتا با زاهدی همراهی و همکاری کرد و از افراد و عناصر کودتاچی بود.

س- قرار بود که اگر کودتا در تهران موفق نشد آنها از کرمانشاه بیایند و تهران را بگیرند؟

ج- بله. برخلاف آنکه به منزل من آمد و آن تعهد و آن قول و قرار را داد، در کرمانشاه آن کارها را کرد که دوستان من در کرمانشاه از جریان او خبردار شدند و آمدند به من خبر دادند و من هم موضوع را به دکتر مصدق گفتم.

س- بعد از اینکه تیمور بختیار با شاه یاغی شد و خیال به اصطلاح کارهایی را در سر داشت، در آن زمان از روابط شاپور بختیار و سپهبد تیمور بختیار شما هیچ اطلاعی دارید؟

ج- هیچ اطلاعی ندارم.

س- آن‌موقع شاپور بختیار کوششی نمی‌کرد که محبوبیتی برای بختیار، برای سپهبد بختیار در داخل جبهه ملی ایجاد بکند؟